مسئولیت

سیاسی اجتماعی ادبی

مسئولیت

سیاسی اجتماعی ادبی

خلافت و امامت(ملا محمد ربیعی)

دیدگاه

مرحوم ماموستا ملا محمد ربیعی(ره

امام جمعه شافعیان کرمانشاه 

((

متوفی

1375 هـ.شمسی

 

درباره خلافت و امامت

 

و فضیلت اصحاب و اهل بیت پیامبر

صلوات الله علیه و علیهم اجمعین

www.ahlesonnat.net

 

 

 

 

 

 

خلافت و امامت:

خلافت به معنی نمایندگی است و امامت به معنی رهبری.

خلیفه خدای تعالی در زمین حضرت آدمu بود: ﴿وَإِذْ قَالَ رَبُّکَ لِلْمَلائِکَةِ إِنِّی جَاعِلٌ فِی الْأَرْضِ خَلِیفَةً﴾ (یادآور وقتی که پروردگارت فرشتگان را گفت: همانا من قرار می دهم در سرزمین خلیفه ای را)[72].

نام غزوه

جانشین

نام غزوه

جانشین

ودان

سعد ابن عباده

تبوک

علی ابن ابیطالب

بواط

سعد ابن معاذ

خیبر

سباع ابن عرفطه

بدر اول

زید ابن حارثه

عمره القضاء

عویف ابن اضبط دیلی

العشیره

ابو سلمه بن عبد الأسد مخزومی

فتح مکه

ابورهم کلثوم بن حصین

بدر کبری

عثمان بن عفان

 

ابن خلف غفاری

سوبق

بشیربن عبدالمنذر

حنین

عتاب ابن اسید ابن ابی العین

غطفان

عثمان بن عفان

بنی النضیر

 

احد

عبدالله ابن ام مکتوم

حجه الوداع

ابودجانه ساعدی

ذات الرقاع

ابوذر غفاری

بدر اخیر

عبدالله ابن رواحه خزرجی

دومه الجندل

سباع بن عرفطه غفاری

بنی مصطلق

زید ابن حارثه

بنی قریظه

عبدالله ابن ام مکتوم

بنی لحیان

عبدالله ابن ام مکتوم

ذی قرد

عبدالله ابن ام مکتوم

حدیبیه

عبدالله ابن ام مکتوم

یاران پیغمبر r هم روش آن حضرت را پیش گرفتند ((ابوبکر و عمر و عثمان و علی y فرزندان خود را به امامت نگماشتند)). در وقت شهادت حضرت عمر t بزرگان اصحاب عبدالله پسر او را به عنوان جانشین پیشنهاد کردند حضرت عمر t فرمود: او نمی تواند امام مسلمین بشود، شورای امت صلاحیت تعیین امام را دارد، با اصرار بزرگان اصحاب اجازه داد که پسرش عبدالله در شوری شرکت کند اما به دو شرط: حق انتخاب شدن را نداشته باشد. رای او تابع اکثریت اصحاب شوری باشد[99].

در وقت شهادت حضرت علی t نیز بزرگان اصحاب همان سوال را کردند، حضرت علیt فرمود: «أترککم کما ترککم رسول الله r»: (شما را چنان که رسول الله r بدرود گفت بدرود می گویم و جانشین تعیین نمی کنم)[100].

و چون حضرت حسن را پیشنهاد کردند فرمود: «لا آمرکم ولا أنهاکم»: (نه دستور می دهم و نه منع می کنم)[101].

شرایط و وظایف امام

امام مسلمین باید واجد این شرایط باشد:

الف- مسلمان باشد زیرا سلطه ی کافران بر مومنان روا نیست: ﴿وَلَنْ یَجْعَلَ اللَّهُ لِلْکَافِرِینَ عَلَى الْمُؤْمِنِینَ سَبِیلاً﴾: (هرگز خدا کافران را بر مومنان راه نخواهد داد)[102].

ب- آزاد مرد باشد، چه زنان و کودکان با احساسات و عواطف و بهانه گیریها کارها را خراب می کنند: «ویل لمن ولاه النساء والصبیان»: (وای بر کسی که سرپرستش زنان و کودکان باشند)[103].

و غیر آزادگان را نیازی به استدلال نیست.

ج- عالم به کتاب و سنت و قادر به استنباط احکام باشد:﴿هَلْ یَسْتَوِی الَّذِینَ یَعْلَمُونَ وَالَّذِینَ لا یَعْلَمُونَ﴾: (آیا برابرند کسانی که می دانند با کسانی که نمی دانند؟)[104]. البته خیر.

د- عاقل و دور اندیش و جامعه شناس باشد: ﴿وَلا تُؤْتُوا السُّفَهَاءَ أَمْوَالَکُمُ﴾: (هرگز اموال خود را به سفیهان نابخرد بسپارید)[105].

هـ ـ دادگر و با تقوی باشد: ﴿أَفَمَنْ کَانَ مُؤْمِناً کَمَنْ کَانَ فَاسِقاً لا یَسْتَوُونَ﴾: (آیا کسی که مومن و پرهیزگار بوده باشد همانند کسی است که تبهکار بوده است؟ البته یکسان نیستند)[106].

و- قدرت جسمانی و توان کار را داشته باشد چه امامت مستلزم صرف طاقت و توان است: ﴿إِنَّ اللَّهَ اصْطَفَاهُ عَلَیْکُمْ وَزَادَهُ بَسْطَةً فِی الْعِلْمِ وَالْجِسْمِ﴾[107]. (همانا خدا او را ((طالوت)) بر شما برگزیده و او را دانش و قدرت بدنی فزون بخشیده است.)

ز- شجاع و با اراده باشد چه تبلیغ رسالات الهی و اداره ی امور یک امت عظیم مقتضی شجاعت و اداره ی قوی است: ﴿الَّذِینَ یُبَلِّغُونَ رِسَالاتِ اللَّهِ وَیَخْشَوْنَهُ وَلا یَخْشَوْنَ أَحَداً إِلَّا اللَّهَ﴾: (آنان که تبلیغ می کنند رسالات الهی را و از او ((الله)) می ترسند و از احدی غیر از خدا نمی ترسند)[108].

ح- حضور در بین مسلمین و نظارت دقیق بر امور جاریه اسلامی و امامت نماز جمعه و عیدین در مرکز و پایتخت اسلامی از وظایف مهم و حساس امام مسلمین به شمار می رود، زیرا به مفاد حدیث شریف: «کلکم راع وکلکم مسئول عن رعیته»: (مسئولیت امام مسلمین به اندازه ی تمام مسئولیتهای مملکت اسلامی سنگین و خطیر است، چنان که حضرت عمرt فرمود: سوگند به خدای تعالی اگر یک دانه خردل در حوالی فرات گم شود عمر در مدینه مسئول آن خواهد بود چه باید علت از بین رفتن آن را بپرسد و پیگیری کند که ضایعه تکرار نشود، این است که حضرت علی کرم الله وجهه درباره ی او می فرماید: «لله در عمر فقد قوم الأود وداوى العمد وأقام السنة وخلف الفتنة، ذهب نقی الثوب قلیل العیب أصاب خیرها وسبق شرها أدى إلى الله طاعته وأتقاه بحقه . . .»[109]. (خدا نیکی های عمر را پاداش داد که کجی ها را راست نمود و بیماریها را دوا کرد ((کفر و نفاق را ریشه کن نمود)) و سنت پیغمبر را بر پا داشت و تبهکاری ها را پشت سر انداخت ((در زمان او فتنه ای روی نداد)) پاک دامن و کم عیب از دنیا رفت و نیکویی خلافت را دریافت و از شر آن پیشی گرفت خدا را بجای آورد و آن چنان که سزاوار بود از خدا ترسید).

خبرگان برگزیده پارسا ((اصحاب شوری)) به نمایندگی جامعه اسلامی و مسلمین امام را انتخاب و سپس با او بیعت می نمایند.

مهمترین وظیفه امام مسلمین عبارت است از: تنفیذ احکام، اقامه حدود الهی، آراستن و سازمان دادن سپاه و لشکریان اسلام، حفظ مرزهای اسلامی، نشر دین اسلام در خارج از مرکز کشور اسلامی در حدود استطاعت، قطع و قمح طاغیان و گردنکشان و راهزنان، نظارت دقیق بر بیت المال مسلمین، تقسیم غنایم در بین مردمان ذی ربط، گرفتن صدقات و اموال شرعی از قبیل زکوه و خمس و غیره، عزل و نصب مقامات سیاسی و قضایی و اجرایی و لشکری و کشوری، فیصله نزاع و خصومتهای واقعه در بین مردم، به شوهر دادن دختران و زنان بی سرپرست و قبول نکاح برای صغار و محجورین[110]. و به طور کلی ولایت و سرپرستی امور مسلمین بر مبنای کتاب و سنت و حضور در بین مسلمین و ارتباط مستقیم با ایشان و پیشقدم بودن در امور مهمه ی اسلامی و زیر نظر داشتن استانداران و فرمانداران و سایر مقامات دست اندرکار و بطور کلی نظارت مستقیم بر هیات حاکمه در بلاد اسلامی.

امام مسلمین مادامی که کتاب و سنت را روند کار قرار داده واجب الإطاعت است، و خروج از اطاعت وی تمرد از فرمان خدا و رسول خداست: ﴿یَا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا أَطِیعُوا اللَّهَ وَأَطِیعُوا الرَّسُولَ وَأُولِی الْأَمْرِ مِنْکُمْ﴾[111]. (ای کسانی که ایمان آورده اید، خدا را اطاعت کنید و رسول او را اطاعت کنید و همچنین زمامداران اسلام را که به دستور خدا و رسول خدا عمل می کنند و از خود شما مومنین هستند اطاعت کنید).

چه امام منتخب شورای امت و شورای امت نیز منتخب امت اسلام است، و مجری احکام الله و سنت رسول او و امین بر جامعه ی اسلامی می باشد.

خروج ناحق و قیام علیه امام مسلمین گناهی است بس بزرگ و بر مسلمین واجب است که قیام و خروج ناحق را سرکوب نمایند تا اینکه هرج و مرج و بی نظمی در بلاد اسلامی پدید نیاید و فقط قانون خدا در جامعه حکم فرما باشد، چنان که مسلمین در عصر خلافت حضرت ابوبکر صدیق با مرتدین و مانعین زکات و در عصر خلافت حضرت علی با خوارج جنگیدند: ﴿وَقَاتِلُوهُمْ حَتَّى لا تَکُونَ فِتْنَةٌ وَیَکُونَ الدِّینُ لِلَّهِ﴾: (و بجنگید با سرکشان و متجاوزان تا اینکه آشوب بر پا نشود و دین برای خدا باشد)[112].

خروج امام از اطاعت خدا و رسول خدا و مخالفتش با نص صریح کتاب و سنت موجب خروج مسلمین از اطاعت او می گردد: ﴿وَلا تُطِیعُوا أَمْرَ الْمُسْرِفِینَ﴾: (اطاعت نکنید دستور خود سران و متجاوزان را)[113]. ((لا طاعة لمخلوق فی معصیة الخالق إنما الطاعة فی المعروف)): (حق هیچ گونه فرمانبرداری مخلوق در نافرمانی خالق نیست، جز این نیست که فرمانبرداری باید در خیر و صلاح باشد)[114].

امام مسلمین باید مستور العداله باشد، یعنی به ظاهر مرتکب گناه کبیره نشده و بر صغایر ذنوب نیز اصرار نورزیده باشد به طوری که عدالت او را مخدوش کند لکن عصمت از تمام گناهان از شروط صحت امامت نیست، زیرا غیر از انبیاء کرام علیهم الصلوة والسلام احتمال لغزش و خطا برای هر انسانی هست، و خدای تعالی انسانها را مکلف نفرموده که حتماً معصوم باشند بلکه در صورت لغزش و اشتباه ایشان را امر فرموده است که خود را اصلاح کنند و مراقب خود باشند: ﴿فَاتَّقُوا اللَّهَ مَا اسْتَطَعْتُمْ﴾: (از خدا بترسید و خود را از نافرمانی او به دور دارید هر آنچه می توانید)[115].

امام در بلاد اسلامی باید یک نفر باشد تا اختلاف در بین مسلمین بوجود نیاید، زیرا امت اسلام یک امت است با وحدت عقیده و هدف و تمسک به کتاب و سنت. در بین افراد چنین امتی مغایرت اعتقادی و بنیادی نیست که مستلزم تعدد امام گردد، چه همه ی افراد این امت اعم از امام و رعایا ملزم به متابعت از کتاب و سنت و مراعات قوانین الهی و اجرای آن هستند و بس: ﴿إِنَّ هَذِهِ أُمَّتُکُمْ أُمَّةً وَاحِدَةً وَأَنَا رَبُّکُمْ فَاعْبُدُونِ﴾: (این است امت شما مسلمین امت یگانه و یک هدف و من پروردگارتان هستم، پس جملگی به اتفاق فقط مرا بپرستید و بندگی کنید)[116].

احکام و اجرای آنها

آنچه بر جامعه ی اسلامی باید حکمفرما باشد فقط حکم خدای تعالی است و بس ﴿إِنِ الْحُکْمُ إِلَّا لِلَّهِ﴾: (نیست هیچ حکم و فرمانی مگر برای خدا)[117].

ادله احکام پنج چیز است: 1- کتاب خدا. 2- سنت رسول خدا. 3- اجماع مسلمین. 4- اجتهاد. 5- قیاس.

تشریع و قانونگذاری از آنِ باری تعالی است، و قوانین او تغییر نا پذیرند: ﴿ثُمَّ جَعَلْنَاکَ عَلَى شَرِیعَةٍ مِنَ الْأَمْرِ فَاتَّبِعْهَا وَلا تَتَّبِعْ أَهْوَاءَ الَّذِینَ لا یَعْلَمُونَ﴾: (سپس تو را قرار دادیم- ای پیغمبر- بر بزرگراه قوانین و فرمان، آن را در بر گیر و ملاک عمل قرار ده و به جانب هوی و خودستایی های مردم نادان مگرای)[118].

﴿... قَالَ الَّذِینَ لا یَرْجُونَ لِقَاءَنَا ائْتِ بِقُرْآنٍ غَیْرِ هَذَا أَوْ بَدِّلْهُ قُلْ مَا یَکُونُ لِی أَنْ أُبَدِّلَهُ مِنْ تِلْقَاءِ نَفْسِی إِنْ أَتَّبِعُ إِلَّا مَا یُوحَى إِلَیَّ إِنِّی أَخَافُ إِنْ عَصَیْتُ رَبِّی عَذَابَ یَوْمٍ عَظِیمٍ﴾: (وقتی آیات روشن و روشنگر ما بر ایشان خوانده می شود کسانی که امید و ایمان به روز آخرت و دیدار ما ندارند می گویند: ((بیاور قرآنی غیر این قرآن را یا آن را تبدیل کن)) ای پیغمبر، بگو: برای من ممکن نیست که آن را تبدیل کنم از طرف خودم، هرگز پیروی نمی کنم جز آنچه را که بر من وحی می شود، همانا من اگر نافرمانی خدا را بکنم باید از عذاب روز بزرگ ((قیامت)) بترسم)[119].

قانون مصوبه ی خلق قراردادهای موقتی هستند که در هر عصر و روزگاری به اقتضای مصالح قابل تغییر و حذف و اصلاحند.

قوانینی که بر خلاف نص صریح کتاب و سنت وضع شود مردود و بی اعتبار و واضع آن (طاغوت و سرکش است) مستحق مجازات و تعزیر است: ﴿وَمَنْ یَعْصِ اللَّهَ وَرَسُولَهُ فَقَدْ ضَلَّ ضَلالاً مُبِیناً) (هر که نافرمانی کند خدا و رسول خدا را همانا گمراه شده است گمراهی آشکاری)[120].

هر حکمی از احکام باید فقط به نام خدا صادر گردد، زیرا فقط او بر مردم حاکم بلکه احکم الحاکمین می باشد: ﴿أَلا لَهُ الْحُکْمُ وَهُوَ أَسْرَعُ الْحَاسِبِینَ﴾: (آگاه باشید همه حکم از آنِ الله است و اوست سریعترین حسابرسان)[121].

﴿أَلَیْسَ اللَّهُ بِأَحْکَمِ الْحَاکِمِینَ﴾: (آیا خدا حاکمترین حاکمان نیست؟ بلی هست)[122].

هر کس به ما انزل الله حکم نکند متمرد و ستمکار و کافر است، و اگر احکام الهی را انکار کند و یا عمداً بر خلاف آنها قوانین وضع نماید کافر است، و قانون از درجه ی اعتبار ساقط است: ﴿وَمَنْ لَمْ یَحْکُمْ بِمَا أَنْزَلَ اللَّهُ فَأُولَئِکَ هُمُ الْکَافِرُونَ﴾: (هر که به دستور خدا حکم نکند خود و یارانش کافرند)[123]. ﴿وَمَنْ لَمْ یَحْکُمْ بِمَا أَنْزَلَ اللَّهُ فَأُولَئِکَ هُمُ الظَّالِمُونَ﴾: (هر که به دستور خدا حکم نکند خود و یارانش ستمکارند)[124]. ﴿وَمَنْ لَمْ یَحْکُمْ بِمَا أَنْزَلَ اللَّهُ فَأُولَئِکَ هُمُ الْفَاسِقُونَ﴾: (هر که به دستور خدا حکم نکند خود و یارانش فاسق اند)[125].

استقامت بر شریعت الهی واجب و هر گونه انحراف و عدول از آن و افراط و تفریط در آن حرام است: ﴿وَأَنَّ هَذَا صِرَاطِی مُسْتَقِیماً فَاتَّبِعُوهُ وَلا تَتَّبِعُوا السُّبُلَ فَتَفَرَّقَ بِکُمْ عَنْ سَبِیلِهِ﴾: (و همانا این راه راست مرا در بر گیرند و در آن استقامت ورزید و راههای دیگر را در پیش نگیرید که شما را از راه خدا جدا می سازد)[126].

میزان و معیار هر قول و عمل و عقیده ای برای انسانها قرآن کریم است، و هر روندی بر خلاف این میزان و معیار فطری الهی باشد ضلال و انحراف است: ﴿. . فَمَنْ أَظْلَمُ مِمَّنْ کَذَّبَ بِآیاتِ اللَّهِ وَصَدَفَ عَنْهَا سَنَجْزِی الَّذِینَ یَصْدِفُونَ عَنْ آیَاتِنَا سُوءَ الْعَذَابِ بِمَا کَانُوا یَصْدِفُونَ﴾: (پس کیست ستمکارتر از آنکه آیات ما را تکذیب کرده و از آن روی برگردانیده باشد بزودی آنان را که روی از آیات ما برگردانیده اند مجازات سخت خواهیم کرد به سبب همان روی بر گردانیدنشان)[127].

اگر اختلافی در بین مسلمین پیش آید باید آن را به کتاب و سنت بر گردانید زیرا مرجع تمام احکام کتاب و سنت است:﴿فَإِنْ تَنَازَعْتُمْ فِی شَیْءٍ فَرُدُّوهُ إِلَى اللَّهِ وَالرَّسُولِ . .(پس اگر در چیزی اختلاف داشتید بی درنگ آن را به کتاب خدا و سنت رسول او بر گردانید)[128].

کتاب و سنت دو ستون قدرتمند و به عبارت دیگر دو چراغ نور افکن هستند باید همیشه این دو ستون را بر پا داشت که خانه ی دین بر آنها استوار است، و این دو چراغ را باید روشن نگه داشت که هدایت جز با آنها ممکن نیست. أقیموا هذین العمودین وأوقدوا هذین المصباحین وخلاکم ذم ما لم تشرذوا»: (بر پای دارید این دو ستون مهم ((کتاب و سنت)) را و روشن نگه دارید این دو چراغ فروزان را دیگر بر شما ایراد و مذمتی نیست مادامی که تفرقه نکرده و از این دو اصل جدا نشده اید)[129].

اجماع عبارت است از گرد آمدن مسلمین بر حکمی از احکام اسلامی و همفکر و همسو بودن در آن.

انکار اجماع کفر است، زیرا حکم بضلال امت اسلام می باشد و حال اینکه حقانیت و هدایت ایشان بوسیله کتاب و سنت تایید شده است: ﴿کُنْتُمْ خَیْرَ أُمَّةٍ أُخْرِجَتْ لِلنَّاسِ تَأْمُرُونَ بِالْمَعْرُوفِ وَتَنْهَوْنَ عَنِ الْمُنْکَرِ وَتُؤْمِنُونَ بِاللَّهِ﴾: (شما بهترین امتی هستید که برای اصلاح بشریت بر انگیخته شده اید، فرمان می دهد به نیکی ها و باز می دارد از بدیها و به خدا ایمان دارید)[130]. لا تجتمع أمتی على ضلال»: (امت من بر گمراهی گرد نمی آیند)[131].

اجتهاد عبارت است از بکار گرفتن نیروهای علمی و فکری برای استنباط احکام و تطبیق آنها با کتاب و سنت. و قیاس عبارت است از هماهنگ کردن مسئله ای که حکمش نامعلوم باشد با مسئله ای که حکمش به کتاب و سنت معلوم شده است به واسطه ی مشابهت و همسان بودن آنها.

اجتهاد در برابر نص باطل است: ﴿وَمَا کَانَ لِمُؤْمِنٍ وَلا مُؤْمِنَةٍ إِذَا قَضَى اللَّهُ وَرَسُولُهُ أَمْراً أَنْ یَکُونَ لَهُمُ الْخِیَرَةُ مِنْ أَمْرِهِمْ وَمَنْ یَعْصِ اللَّهَ وَرَسُولَهُ فَقَدْ ضَلَّ ضَلالاً مُبِیناً﴾: هیچ مرد و زن با ایمانی را در کاری که خدا و رسول او حکم داده باشند اجازه و اختیار سر باز زدن و اظهار نظر نیست و هر که نافرمانی کند خدا و رسول او را به درستی که آگاهانه به گمراهی آشکار افتاده است)[132].

نص در لغت به معنی رفعت و بلندی، و در اصطلاح به معنی متعین و قطعی و غیر قابل احتمال است، احکام صادره از کتاب و سنت را نص و چیزی را که به نص ثابت شود منصوص علیه می گوییم.

نصوص را بر ظاهر آنها عمل می کنیم، زیرا تاویل نص و عدول از متقتضای آن کفر و الحاد است، مثلا اگر کسی بگوید: مراد از صلاة مطلق دعاء و مراد از صیام خودداری از حرف زدن و مراد از حج مطلق قصد است، نه نماز و روزه و انجام مناسک و هکذا. . . کافر می شود، زیرا حلال و حرام و واجبات احکام در دین اسلام شناخته شده اند و چهارچوبشان متعین است، و احدی حق تغییر و تبدیل و حذف و اصلاح در آنها را ندارند:﴿وَمَنْ یُبَدِّلْ نِعْمَةَ اللَّهِ مِنْ بَعْدِ مَا جَاءَتْهُ فَإِنَّ اللَّهَ شَدِیدُ الْعِقَابِ﴾: (هر که تبدیل کند نعمت خدا را بعد از اینکه برای او آمده است در این صورت به درستی که خدا سخت مجازات است)[133].

﴿وَمَنْ یُشَاقِقِ الرَّسُولَ مِنْ بَعْدِ مَا تَبَیَّنَ لَهُ الْهُدَى وَیَتَّبِعْ غَیْرَ سَبِیلِ الْمُؤْمِنِینَ نُوَلِّهِ مَا تَوَلَّى وَنُصْلِهِ جَهَنَّمَ وَسَاءَتْ مَصِیراً﴾:[134] (و هر که بعد از روشن شدن راه حق بر او با رسول خدا در افتد و راهی غیر راه مومنین را در بر گیرد وی را به همان طریق ضلال که برگزیده است واگذاریم و به جهنم واصلش گردانیم که آنجا برای او بد منزلگاهی خواهد بود)[135].

رسول اکرم r کتاب خدا را برای مومنین شرح و تفصیل داده و تبیین نموده است، و مسلمانان از صدر اسلام تا به حال و الی الابد این امانت الهی را سینه به سینه حفظ نموده و خواهند نمود بدین جهت مجادله و در افتادن با سنت رسول اکرم r در رفتن از دین خدای تعالی است، و سنت رسول الله r هم در قلب مومنین ثبت و در کردار و گفتار و تقریرشان تجلی می کند، این است که مخالفت با رسول خدا و گرفتن غیر راه مومنین موجب سقوط به جهنم می گردد: ﴿وَأَنْزَلْنَا إِلَیْکَ الذِّکْرَ لِتُبَیِّنَ لِلنَّاسِ مَا نُزِّلَ إِلَیْهِمْ وَلَعَلَّهُمْ یَتَفَکَّرُونَ﴾: (و ما فرستادیم این قرآن را برای تو تا روشن گردانی برای مردم آنچه را که بر ایشان نزول یافته و لزوماً در آن بیاندیشند)[136].

منطوق: گفته شده و ملفوظ به طوری که از لفظ ((موضوع)) معنی ((موضوع له)) دریافت شود.

مفهوم: لفظ موضوع ندارد بلکه از سیاق و فحوای کلام فهم می شود بطور غیر مستقیم.

مثال: ﴿وَحَلائِلُ أَبْنَائِکُمُ الَّذِینَ مِنْ أَصْلابِکُمْ﴾: (حرام است بر شما زنان پسرانتان آن پسرانی که از پشت خودتان هستند اعم از پسر و پسرپسر و . . .)[137].

در این آیه شریفه منطوق عبارت است از تحریم زنان پسران صلبی و مفهوم آن حرام نبودن نکاح زنان پسر خوانده ها چه از فحوای کلام بطور غیر مستقیم فهم می شود که زنان پسران غیر صلبی از این قانون مستثنی می باشند.

منطوق بر مفهوم مقدم است چه اگر منطوق نباشد مفهوم وجود ندارد.

منطوق قرآن مقدم بر منطوق حدیث است و منطوق حدیث مقدم بر مفهوم قرآن، چه پیغمبر اکرم مبین قرآن و اعلم به مفهوم آن است.

مقامات عالیه

مقام حضرت محمدr

شهادت می دهیم که حضرت ختمی مرتبت محمد المصطفیr بزرگترین و گرامیترین خلق خدای تعالی و امت او بزرگوارترین و بهترین امتها است.

شهادت می دهیم که خدای تعالی دین اسلام را به رسالت حضرت محمدr به کمال رسانیده و دین اسلام را برای بندگان خود برگزیده و حجت را بر بندگانش به وسیله پیغمبر خاتم به اتمام رسانیده، و او آخرین حجت خدای تعالی بر خلق است. شهادت می دهم که انبیاء کرام بندگان و فرستادگان و حجتهای خدای تعالی بر سایر بندگان او هستند و جملگی پیشوایان بر حق و داعیان بسوی خدای تعالی بوده رسالت الهی را در کمال امانت تبلیغ نموده و برترین مردمان عصر خود بوده اند.

مقام حضرت عیسیu:

شهادت می دهیم که حضرت عیسی مسیح عبد و رسول خدای تعالی است، و روحی پاک از جانب خدا به حضرت مریم باکره طاهره صدیقه القاء شده، خود و مادرش بشر بوده و طعام می خورده اند و بلقاء الله پیوسته اند، نه فرزند و همسر و شریک خدای تعالی اند، زیرا او از فرزند و همسر و شریک و وزیر و نظیر و شبیه منزه و ساحت جلال او از نقص و نیاز و وابستگی مبرا است.

﴿مَا الْمَسِیحُ ابْنُ مَرْیَمَ إِلَّا رَسُولٌ قَدْ خَلَتْ مِنْ قَبْلِهِ الرُّسُلُ وَأُمُّهُ صِدِّیقَةٌ کَانَا یَأْکُلانِ الطَّعَامَ﴾

شهادت می دهیم که حضرت عیسی مسیح u کشته نشده و به دار آویخته نگشته (بر خلاف ادعای یهود) و هر که مدعی مصلوب شدن او باشد کافر می گردد: ﴿وَمَا قَتَلُوهُ وَمَا صَلَبُوهُ وَلَکِنْ شُبِّهَ لَهُمْ وَإِنَّ الَّذِینَ اخْتَلَفُوا فِیهِ لَفِی شَکٍّ مِنْهُ مَا لَهُمْ بِهِ مِنْ عِلْمٍ إِلَّا اتِّبَاعَ الظَّنِّ وَمَا قَتَلُوهُ یَقِیناً بَلْ رَفَعَهُ اللَّهُ إِلَیْهِ وَکَانَ اللَّهُ عَزِیزاً حَکِیماً﴾. (نه او را کشته و نه دارش زده اند لکن دچار اشتباه شدند و همانا کسانی که در کشتن و مصلوب شدن او اختلاف کرده اند در تردید و گمان هستند زیرا هیچ گونه علمی در این مورد ندارند جز پیروی از گمان خود ما ایشان را از شک در می آوریم که بدانند ((بطور یقین)) او را نکشته اند بلکه خدا او را بسوی خود رفعت داده و خدا همیشه مقتدر و توانا و فرزانه بوده و هست)[138].

مقام صدیقین و شهداء و صالحین

بعد از انبیاء، صدیقین سپس شهیدان و صالحان به ترتیب بالاترین مقام را در پیشگاه خدای تعالی دارند: ﴿وَمَنْ یُطِعِ اللَّهَ وَالرَّسُولَ فَأُولَئِکَ مَعَ الَّذِینَ أَنْعَمَ اللَّهُ عَلَیْهِمْ مِنَ النَّبِیِّینَ وَالصِّدِّیقِینَ وَالشُّهَدَاءِ وَالصَّالِحِینَ وَحَسُنَ أُولَئِکَ رَفِیقاً﴾[139]: (و هر که فرمانبردار خدا و رسول او باشد، پس آنها با کسانی هستند که خدای تعالی بر ایشان انعام فرموده از پیغمبران و صدیقان و شهیدان و صالحان و چه رفیقان خوبی هستند ایشان).

صدیقان با تصدیق رسالات و پرچمداران توحید و عدالت و ناصران دین خدای تعالی هستند و شهیدان راه خدا برای اعلای کلمه ی حق و بر افراشتن پرچم اسلام و تبلیغ دین خدا با کفر و الحاد مبارزه می کنند مفاخر اسلام و مسلمین می باشند.

مقام صحابه و خلفای راشدین

شهادت می دهیم که حضرات: ابوبکر صدیق، عمر فاروق، عثمان ذوالنورین، علی مرتضی، حسن مجتبی، حسین زکی، حمزه سیدالشهداء، و عباس ابوالفضل (مستجاب الدعاء) بزرگترین افراد امت اسلام هستند و بعد از ایشان شش نفر بقیه از عشره مبشره: (سعد این ابی وقاص، سعید ابن زید، ابو عبیده عامر بن الجراح، طلحه الخیر، زبیر بن العوام، عبدالرحمن ابن عوف) افضل و بزرگترین اصحاب حضرت r می باشند، افضلیت هر یک از این شخصیتهای بزرگ در احادیث عدیده بیان شده است، و همه مسلمین بر این عقیده بوده اند. سپس اصحاب بدر و احد و بیعه الرضوان به ترتیب از سایرین بالاترند، آنگاه سایر اصحاب به نسبت سبقت در ایمان و هجرت و جهاد و نصرت دین حق حائز مقام افضلیت می باشند.

بطور کلی ملاک فضیلت و برتری در اسلام: ایمان و هجرت و جهاد و نصرت رسول الله در پیشبرد اهداف عالیه اسلام می باشد: ﴿الَّذِینَ آمَنُوا وَهَاجَرُوا وَجَاهَدُوا فِی سَبِیلِ اللَّهِ بِأَمْوَالِهِمْ وَأَنْفُسِهِمْ أَعْظَمُ دَرَجَةً عِنْدَ اللَّهِ وَأُولَئِکَ هُمُ الْفَائِزُونَ﴾: (و آنان که ایمان آورده و هجرت کرده و در راه خدا به مال و جان خود جهاد نموده اند بزرگترند از حیث درجه و مقام در نزد الله و آنها هستند که رستگارانند)[140]. ﴿وَالَّذِینَ آمَنُوا وَهَاجَرُوا وَجَاهَدُوا فِی سَبِیلِ اللَّهِ وَالَّذِینَ آوَوْا وَنَصَرُوا أُولَئِکَ هُمُ الْمُؤْمِنُونَ حَقّاً﴾[141]: (و آنان که ایمان آورده و هجرت کرده و در راه خدا جهاد نموده اند و آنان که منزل و ماوای دادند مهاجرین را و یاری کردند دین خدا را ((انصار)) آنها مومنان راستین هستند.

مقام جهاد به مال و جان

بر اساس آیه ی شریفه 20 سوره ی توبه، ثروتمندانی که ثروت خود را در راه خدا خرج کرده و خود نیز در جهاد شرکت داشته اند نقاط مثبت علمیشان بیشتر و از کسانی که به مال تنها یا به جان تنها جهاد کرده اند بزرگتر و گرامیتر می باشند.

ثروت و دارایی در ثبات زندگی و پیشرفت برنامه های آن تاثیر بسزایی را دارد. اگر ثروت با برکت ابوبکر صدیقt نبود بلال ها آزاد نمی شدند و زیر شکنجه کفار می مردند، اگر ثروت پر برکت عثمان بن عفانt نبود جیش العسره از کجا تجهیز می شد؟

درست اینکه خدای تعالی دینش را یاری می کند لکن برای یاری و نصرت وسایل و اسباب لازم است، باید گفت: ایمان راستین یاران پیغمبر r بود که نیروهای نظامی و اقتصادی را آماده می کرد، و آن بزرگ مردان مال و جان خود را در طبق اخلاص به پیشگاه خدای تعالی تقدیم می کردند و اسلام را پیش می بردند، ثروت اگر در راه خدای تعالی خرج شود سببی است بزرگ برای رفعت و بزرگی مقام در پیشگاه حق تعالی، چه در این آیه ی شریفه و آیات دیگر، خدای تعالی بذل مال را بر نثار جان مقدم داشته است، مال حلال و پاکیزه ای که فضل خدای تعالی و عصاره ی جان تحصیل کننده ی آن است، چه بسا مردمانی که جان خود را برای کسب یا حیازت مال به خطر می اندازند و از جان بیشتر دوستش دارند و آن را وسیله ای برای حفظ شرافت و کرامت انسانی می دانند لکن چون رضای حق تعالی مطرح گردد هم مال و هم جان را نثار این هدف اعلی می نمایند.

کسانی که ثروت را مذموم و ناپسند می دانند در اشتباهند، زیرا ثروت وسیله است نه هدف، و اگر این وسیله را برای رسیدن به عالی ترین هدف بکار ببندیم باید گفت: ثروت رحمت حق تعالی است و اگر آن را نگه داشته و خزانه کنیم و یا در راه هوی و نقشه های شیطانی مصرف نماییم باری است بس گران مصیبتی است بی پایان و دردی است بی درمان. لکن انفاق کنندگان در راه خدا در صف مقدم پرهیزگارانند، و اگر مال نباشد انفاق کجا است و پیشرفت دین خدا چگونه میسر خواهد شد؟ ایمان تنها کاری را از پیش نمی برد بلکه حرکت می خواهد و برای حرکت نیز نیرو و توان لازم است، زیرا خدای تعالی هیچ کاری را جز به وسیله خاص آن را نمی اندازد: ﴿وَأَعِدُّوا لَهُمْ مَا اسْتَطَعْتُمْ مِنْ قُوَّةٍ﴾: (و آماده کنید برای سرکوبی دشمنان خدا و دفاع از حق مسلم خلق آنچه را که می توانید از قدرت و نیرو. . .)[142].أبى الله أن یجری الأمور إلا بأسبابها): (خدای تعالی حاشا دارد از اینکه کاری را بدون اسباب آن اجرا کند)[143].

از جهت دیگر، خدای تعالی همیشه سبب را بر مسبب مقدم داشته، مثال روشنی از قرآن کریم می آوریم: ﴿قُلْنَا احْمِلْ فِیهَا مِنْ کُلٍّ زَوْجَیْنِ اثْنَیْنِ وَأَهْلَکَ﴾: (نوح را گفتیم در کشتی بردار از هر جفت، نر و ماده دو تا را، و بردار خانواده ات را)[144]. در حالی که انسانها سر نشین اصلی کشتی بودند و انسان اشرف مخلوقات لکن جانداران دیگر و نباتات وسایل ادامه زندگی برای آنها بودند بدین جهت خدای تعالی وسایل و اسباب را بر خود ایشان مقدم داشت دلیل دیگر: ﴿الرَّحْمَنُ * عَلَّمَ الْقُرْآنَ خَلَقَ الْأِنْسَانَ﴾: (خداوند بخشاینده ی بخشایشگر. خواندن و قرائت را بیاموخت، انسانها را بیافرید)[145].

چنان که می بینیم تعلیم و آموختن را بر آفریدن ((در سیاق کلام)) مقدم داشته است، بدین معنی که انسان واقعی عبارت است از دانشمندان و دانش آموزان و انسان بدون علم عدمش به از وجود او است. دلیل دیگر ﴿الَّذِی عَلَّمَ بِالْقَلَمِ...: (آن خدایی که بوسیله قلم آموخت انسانها را آنچه نمی دانستند)[146].

اطاله ی کلام ما را از اصل مطلب دور گردانید، هیچ کس نمی تواند مال حلال را نکوهش کند جز گدایان دون صفت و تنبلهای بی حرکت، و عقده ای که خود حرکت و همت ندارند و ثروت را نکبت پندارند در حالی که خدای تعالی می فرماید:﴿لا یَسْتَوِی مِنْکُمْ مَنْ أَنْفَقَ مِنْ قَبْلِ الْفَتْحِ وَقَاتَلَ أُولَئِکَ أَعْظَمُ دَرَجَةً مِنَ الَّذِینَ أَنْفَقُوا مِنْ بَعْدُ وَقَاتَلُوا...: (برابر نیستند از شما کسانی که پیش از فتح مکه انفاق کرده و جنگیده اند آنها بزرگترند از حیث درجه و مقام از کسانی که بعد از آن فتح انفاق کرده و جنگیده باشند)[147].

پیغمبر اکرم r می فرماید: ﴿ما نفعنی مال کمال أبی بکر﴾: (هیچ ثروتی مانند ثروت ابوبکر به من فایده نرسانید، چه مال او در دین خدا بسیار مرا یاری کرد[148]. و هکذا در غزوه ی تبوک که حضرت عثمان با بخشیدن صدها شتر و اسب و هزارها دینار در راه خدا لشکر را آراست، رسول اکرم r درباره اش فرمود: «مَا عَلَى عُثْمَانَ مَا عَمِلَ بَعْدَ هَذِهِ، مَا عَلَى عُثْمَانَ مَا عَمِلَ بَعْدَ هَذِهِ»: (بعد از این بر عثمان چیزی که ناراحت کننده باشد نخواهد بود)[149]. و فرمود: او حق خود را ادا کرد خدای تعالی مشمول رحمت و رضوانش گرداند.

مقام مجاهدین

مجاهدین بر غیر مجاهدین برتری دارند مگر اینکه استطاعت جهاد را نداشته باشند: ﴿لا یَسْتَوِی الْقَاعِدُونَ مِنَ الْمُؤْمِنِینَ غَیْرُ أُولِی الضَّرَرِ وَالْمُجَاهِدُونَ فِی سَبِیلِ اللَّهِ بِأَمْوَالِهِمْ وَأَنْفُسِهِمْ فَضَّلَ اللَّهُ الْمُجَاهِدِینَ بِأَمْوَالِهِمْ وَأَنْفُسِهِمْ عَلَى الْقَاعِدِینَ دَرَجَةً وَکُلّاً وَعَدَ اللَّهُ الْحُسْنَى وَفَضَّلَ اللَّهُ الْمُجَاهِدِینَ عَلَى الْقَاعِدِینَ أَجْراً عَظِیماً﴾: (برابر نمی شوند آنان که در خانه نشسته اند از مومنین - غیر از نابینایان و ناتوانان- با مجاهدان در راه خدا به مال و جانشان، خدایتعالی برتری داده است جهاد کنندگان به مال و جان را بر خانه نشینان ((در آخرت)) درجه های زیاد و اجر بزرگ و بسیاری را)[150].

مقام زنان در اسلام

بزرگترین زنان اسلام به ترتیب حضرت فاطمه زهرا گرامی دختر پیامبر اکرم و حضرت خدیجه کبری و حضرت عایشه صدیقه و سایر ازواج طاهرات امهات المومنین رضوان الله تعالی علیهن اجمعین می باشند: فاطمة سیدة نساء أهل الجنة): (فاطمه سرور زنان اهل بهشت است)[151]. و اما خدیجه ی کبری اولین کسی بود که اسلام را پذیرفت، و تمام دارایی خود را در راه پیشرفت اسلام صرف نمود و در تمام سختیها و ناملایمات تکیه گاه روحی رسول اکرم r بود که در حیات او حضرت رسول زن دیگری را اختیار نکرد، و سال وفاتش را ((عام الحزن)) سال اندوه و غم نامید، و هرگاه از او یاد می کرد اشک در چشمان مبارکش حلقه ی میزد و او را با رحمت حق نام می برد.

و اما حضرت عایشه صدیقه -رضی الله عنها- محبوبترین ازواج طاهرات رسول اکرم r بود، حضرت او را به غایت دوست می داشت به طوری که او را حمیراء ((گل سرخ کوچولو)) لقب داده بود، و بیشتر با این لقب او را صدا می فرمود: ((کلمینی یا حمیراء)) با من حرف بزن ای حمیراء. نشانی از علاقه ی قلبی رسول اکرم با او بود، حضرت عایشه از دانشمندان بزرگ عصر رسالت بود و بعد از رحلت رسول اکرم r قول او در مسائل دینی حجت تلقی می شد او ((1210)) حدیث را از رسول اکرم r روایت کرده است، و در عصر خود حضرت چه بسا مسائل مهم دینی را به وی ارجاع می فرمود: «سلوا هذه الحمیراء»: (سوالتان را از این حمیرا بپرسید)[152].

در میان ازواج طاهرات همین افتخار او را بس است که رسول اکرم r آخرین لحظات عمر شریفش را در حجره او گذرانید و آخرین نفس مبارکش از سینه ی او به رفیق اعلی پیوست.

مقام زنان جهان

بزرگترین زنان جهان به ترتیب حضرت مریم طاهره و حضرت فاطمه زهرا و آسیه زن فرعون می باشند: ﴿وَإِذْ قَالَتِ الْمَلائِکَةُ یَا مَرْیَمُ إِنَّ اللَّهَ اصْطَفَاکِ وَطَهَّرَکِ وَاصْطَفَاکِ عَلَى نِسَاءِ الْعَالَمِینَ﴾[153]. (یادآور هنگامی که فرشتگان گفتند: ای مریم، به درستی که خدایت برگزیده و پاکیزه گردانیده و برتری داده است ترا بر تمام زنان عالمیان). رسول اکرم حضرت فاطمه را عدیله مریم: همتای مریم می نامید. ﴿وَضَرَبَ اللَّهُ مَثَلاً لِلَّذِینَ آمَنُوا امْرَأَتَ فِرْعَوْنَ إِذْ قَالَتْ رَبِّ ابْنِ لِی عِنْدَکَ بَیْتاً فِی الْجَنَّةِ وَنَجِّنِی مِنْ فِرْعَوْنَ وَعَمَلِهِ وَنَجِّنِی مِنَ الْقَوْمِ الظَّالِمِینَ﴾: خدای تعالی برای کسانی که ایمان آورده اند (زن فرعون) را مثل می زند، هنگامی که گفت: پروردگارا، بنا کن خانه ای را برای من در جوار رحمت خود در بهشت برینت، و رستگار فرمای مرا از فرعون و کردار بدش، و نجات ده مرا از گروه ستمکاران[154].

زنان پیامبر مادران مومنان

زنان پیغمبر اکرم r مادران مسلمانند و مناکحه و ازدواجشان برای تمام مردان دنیا حرام قطعی بوده است، ﴿النَّبِیُّ أَوْلَى بِالْمُؤْمِنِینَ مِنْ أَنْفُسِهِمْ وَأَزْوَاجُهُ أُمَّهَاتُهُمْ﴾: این پیغمبر نسبت به مومنین از خودشان سزاوارتر است (بیشتر از خودشان مصلحت ایشان را می خواهد) و همسران او مادران ایشانند[155].

﴿وَمَا کَانَ لَکُمْ أَنْ تُؤْذُوا رَسُولَ اللَّهِ وَلا أَنْ تَنْکِحُوا أَزْوَاجَهُ مِنْ بَعْدِهِ أَبَداً﴾.

اهل بیت پیامبرr:

اهل بیت پیغمبر r زنان و فرزندان آن حضرت، و همچنین حضرت علی کرم الله وجهه که پرورش یافته بیت رسول الله r است.

زنان پیامبر نمونه عصمت و شرافت

زنان پیغمبر نمونه های عصمت و شرافت و ایثار و تقوی و طاعت اند و برنامه های زندگیشان را مستقیماً خدای تعالی فرموده است. به شرح آتی: خدای تعالی ایشان را اختیار داد که خدا و رسول او و دار آخرت را بر گزینند و در مقابل اجر عظیم دریافت دارند، یا اینکه زندگی و زینت دنیا را اختیار کنند و از پیغمبر اکرم r جدا شوند، جملگی خدا و رسول خدا و دار آخرت را اختیار کردند و آن افتخار عظیم را احراز نمودند: ﴿یَا أَیُّهَا النَّبِیُّ قُلْ لِأَزْوَاجِکَ إِنْ کُنْتُنَّ تُرِدْنَ الْحَیَاةَ الدُّنْیَا وَزِینَتَهَا فَتَعَالَیْنَ أُمَتِّعْکُنَّ وَأُسَرِّحْکُنَّ سَرَاحاً جَمِیلاً وَإِنْ کُنْتُنَّ تُرِدْنَ اللَّهَ وَرَسُولَهُ وَالدَّارَ الْآخِرَةَ فَإِنَّ اللَّهَ أَعَدَّ لِلْمُحْسِنَاتِ مِنْکُنَّ أَجْراً عَظِیماً﴾.ای پیغمبر، بگو به زنان خود: اگر زندگی و زینت دنیا را می خواهید بیایید تا به طور خوبی شما را طلاق دهم و حقوقتان را بپردازم. و اگر خدا و رسول او و دار آخرت را می خواهید البته خدای تعالی آماده کرده است برای نیکوکاران از شما اجر بزرگی را)[156]. همگی گفتند: ((اخترنا الله ورسوله)): اختیار کردیم خدا و رسول او را[157]. پس از این اتمام حجت خدای تعالی طلاق دادنشان را و همچنین ازدواج با زنان دیگر را بر پیغمبر ممنوع فرمود.

﴿لا یَحِلُّ لَکَ النِّسَاءُ مِنْ بَعْدُ وَلا أَنْ تَبَدَّلَ بِهِنَّ مِنْ أَزْوَاجٍ وَلَوْ أَعْجَبَکَ حُسْنُهُنَّ إِلاَّ مَا مَلَکَتْ یَمِینُکَ﴾: (حلال نیست تو را بعد از این زنان دیگری و حلال نیست اینکه بدل کنی ایشان را به زنان دیگری، هر چند زیبایی زنان دیگر تو را به شگفت آورد)[158].نکاحشان برای تمام مردان دنیا حرام بوده است، زیرا برای مومنان مادر هستند و غیر مومنان را نیز با زنان مومنه ازدواج جایز نیست: ﴿وَمَا کَانَ لَکُمْ أَنْ تُؤْذُوا رَسُولَ اللَّهِ وَلا أَنْ تَنْکِحُوا أَزْوَاجَهُ مِنْ بَعْدِهِ أَبَداً﴾: (و نیست شما مومنان را که رسول خدا را اذیت کنید و نه اینکه نکاح کنید همسرانش را بعد از او)[159]. مادر تمام مومنین هستند، حتی مادر ایمانی پدران خود:

﴿النَّبِیُّ أَوْلَى بِالْمُؤْمِنِینَ مِنْ أَنْفُسِهِمْ وَأَزْوَاجُهُ أُمَّهَاتُهُمْ﴾: (این پیغمبر نسبت به مومنین از خودشان سزاوارتر و نزدیکتر است و زنان او مادران ایشان هستند)[160]. ثواب حسنات و کیفر سیئات شان دو برابر انسانها بوده است: ﴿یَا نِسَاءَ النَّبِیِّ مَنْ یَأْتِ مِنْکُنَّ بِفَاحِشَةٍ مُبَیِّنَةٍ یُضَاعَفْ لَهَا الْعَذَابُ ضِعْفَیْنِ وَکَانَ ذَلِکَ عَلَى اللَّهِ یَسِیراً وَمَنْ یَقْنُتْ مِنْکُنَّ لِلَّهِ وَرَسُولِهِ وَتَعْمَلْ صَالِحاً نُؤْتِهَا أَجْرَهَا مَرَّتَیْنِ وَأَعْتَدْنَا لَهَا رِزْقاً کَرِیماً﴾: (ای زنان پیغمبر، اگر هر کدام از شما مرتکب گناه کبیره ی آشکار گردد عقوبت او دو برابر خواهد بود، و این مجازات بر خدا آسان است. و هر کدام از شما اطاعت کند خدا و رسول او را و کردار نیک انجام دهد عطا می کنیم پاداش او را دو برابر و آماده می کنیم او را روزی نیکو)[161].

توضیح: منظور از پاداش دو برابر به نسبت سایر مسلمانان است که در حقیقت پاداش هر عمل صالح برای مومنان حداقل ده برابر است: ﴿مَنْ جَاءَ بِالْحَسَنَةِ فَلَهُ عَشْرُ أَمْثَالِهَا﴾: (لکن برای ازواج طاهرات بیست برابر خواهد بود).در میان تمام زنان جهان ـ به شرط تقوی که ـ همگی نمونه تقوی و فضیلت هم بوده اند ـ به بزرگی و علو مقام ممتاز می باشند: ﴿یَا نِسَاءَ النَّبِیِّ لَسْتُنَّ کَأَحَدٍ مِنَ النِّسَاءِ إِنِ اتَّقَیْتُنّ...: (ای زنان پیغمبر، شما مثل هیچ یک از زنان دیگر نیستند اگر پرهیزکار باشید)[162].

این آیه شریفه برتری و علو مقام ایشان را روشن تر از آفتاب اثبات می کند زیرا خدای تعالی را ایشان را از تمام زنان جهان به شرف و فضیلت جدا ساخته است و هیچ زنی نمی تواند به مقام والای ایشان قدم نهد و دعوی مساوات نماید و جای هیچ گونه تاویل و تردید و جدل نیست.خدای تعالی ایشان را از رجس و پلیدیها به دور گردانیده و به تمام معنی پاکیزه کرده است: ﴿وَأَقِمْنَ الصَّلاةَ وَآتِینَ الزَّکَاةَ وَأَطِعْنَ اللَّهَ وَرَسُولَهُ إِنَّمَا یُرِیدُ اللَّهُ لِیُذْهِبَ عَنْکُمُ الرِّجْسَ أَهْلَ الْبَیْتِ وَیُطَهِّرَکُمْ تَطْهِیراً﴾: (و بر پای دارید نماز را و ادا کنید زکات را و فرمانبرید خدا و رسول خدا را. جز این نیست که خدا اراده می کند که بزداید و دور گرداند پلیدیها را از شما و پاکیزه گرداند شما را پاکیزگی کامل)[163].خانه ی پیغمبر r برایشان مکتب فضیلت و تقوی و آموزشگاه کتاب و حکمت و سنت سنیه رسول اللهr بوده، و برنامه ی تزکیه و تعلیم شان از جانب خدای تعالی تنظیم شده است: )وَاذْکُرْنَ مَا یُتْلَى فِی بُیُوتِکُنَّ مِنْ آیَاتِ اللَّهِ وَالْحِکْمَةِ إِنَّ اللَّهَ کَانَ لَطِیفاً خَبِیراً﴾[164]. (و یاد آورید و از بر کنید آنچه تلاوت می شود بر شما در خانه هایتان از آیات و حکمت خدا، همانا خدا به شما صاحب لطف و از درس و اخلاق شما آگاه است). در آیه ی حجاب مقدم بر دختران پیغمبر و سایر زنان مومنه می باشند و اولین مسئول حفظ حجاب اسلامی ایشان بوده اند: ﴿یَا أَیُّهَا النَّبِیُّ قُلْ لِأَزْوَاجِکَ وَبَنَاتِکَ وَنِسَاءِ الْمُؤْمِنِینَ یُدْنِینَ عَلَیْهِنَّ مِنْ جَلابِیبِهِنَّ﴾: ای پیغمبر، بگوی زنان و دخترانت را و زنان مومنین را فرو پوشند بر خود چادر هایشان را[165].خدای تعالی پیغمبر اکرم r را بر جلب رضایت و خشنود گردانیدن ایشان تشویق فرموده که در روابط زناشویی آنچنان با ایشان حکیمانه و دادگرانه رفتار می کرده است، آری حقیقت دارد، زیرا زندگی ایشان قسمت عمده ی از زندگی حضرت رسول r بوده، بدین سبب خدای تعالی نسبت به ایشان این همه تاکید و توجه فرموده است:﴿ذَلِکَ أَدْنَى أَنْ تَقَرَّ أَعْیُنُهُنَّ وَلا یَحْزَنَّ وَیَرْضَیْنَ بِمَا آتَیْتَهُنَّ کُلُّهُنَّ﴾: (این برنامه های حکیمانه شما به سلوک مناسب نزدیکتر است چه همه خشنود خواهند بود و یا دیده رضا و خشنودی همدیگر را می نگرند و اندوهگین نمی شوند همه ایشان)[166].نسبت بی عصمتی و بی عفتی به ازواج طاهرات موجب حرمان از رحمت خداوند رحمن خواهد بود، چه خداوند تعالی ایشان را از هر گونه رجس و پلیدی به دور داشته و ساحت و حریمشان را به کمال معنی تطهیر فرموده است، و از جهت دیگر حضرت رسول r که اطهر و پاکیزه ترین خلق خدا است خانواده اش نیز در کمال عصمت و طهارت است:

﴿الْخَبِیثَاتُ لِلْخَبِیثِینَ وَالْخَبِیثُونَ لِلْخَبِیثَاتِ وَالطَّیِّبَاتُ لِلطَّیِّبِینَ وَالطَّیِّبُونَ لِلطَّیِّبَاتِ﴾: (زنان ناپاک لایق مردان ناپاک و مردان ناپاک لایق زنان ناپاک و زنان پاکیزه لایق مردان پاکیزه و مردان پاکیزه شایان زنان پاکیزه اند[167].

زنان حضرت نوح u و حضرت لوط u همین که انحراف عقیدتی پیدا کردند خدای تعالی آنها را به هلاک مخصوص داشت و حریم رسالت را از لوث عقیده ایشان پاکسازی فرمود لکن خدای تعالی پیغمبر اکرم r را از طلاق دادن ازواج طاهرات و زن گرفتن مجدد، آوردن همسر دیگری به سر ایشان منع فرموده و خشنود ساختن و مکدر ننمودنشان را تحسین فرموده، و نکاحشان را بر تمام مردان الی الابد منع فرموده و افتخار لقب مادران مومنین داده است. ایشان را سرمشق پاکی و ایثار و پرهیزکاری برای جامعه زنان مومنه در تمام ادوار الی الابد قرار داده است، شکی نیست که اسائه ادب به ساحت ازواج طاهرات امهات المومنین رضوان الله علیهن اجمعین موجب اذیت وجود نازنین رسول الله r می گردد و چنان بی شرمهای که موجب رنجش رسول الله r می شوند بلعن ابدی در دنیا و آخرت گرفتار خواهند و خصم پیامبر خواهند بود ﴿إِنَّ الَّذِینَ یُؤْذُونَ اللَّهَ وَرَسُولَهُ لَعَنَهُمُ اللَّهُ فِی الدُّنْیَا وَالْآخِرَةِ وَأَعَدَّ لَهُمْ عَذَاباً مُهِیناً﴾: (همانا کسانی که رنجش خدا و پیغمبرش را فراهم آوردند خدای تعالی آنان را در دنیا و آخرت لعنت کرده و عذاب خفت بار را بر ایشان آماده نموده است[168].

آیه ی ﴿إِنَّمَا یُرِیدُ اللَّهُ لِیُذْهِبَ عَنْکُمُ الرِّجْسَ أَهْلَ الْبَیْتِ....

در حق زنان پیغمبر اکرم r مستقیما نازل شده و ایشان اهل بیت ((افراد خانواده رسول الله)) هستند، چه این آیه و آیات دیگری در سوره احزاب که مورد استدلال ما بودند، مصدر به خطاب ((یا نساء النبی)) می باشند همگی در شان ازواج طاهرات نزول یافته اند و خطاب مستقیم به ایشانند.

رد شبهه

در اینجا ممکن است سوال شود که ضمیر جمع مذکر در دو کلمه ﴿عَنْکُمْ﴾ و ﴿یُطَهِّرَکُمْ﴾ به کدام مرجع بر می گردد؟ جواب این است که مرجع ضمیر اهل البیت با در نظر گرفتن لفظ اهل می باشد و نظیر آن در قرآن کریم که افصح الکلام است فراوان است، ما در اینجا به موارد مشابهی اشاره می کنیم تا جواب را با دلایل قانع کننده داده باشیم. ﴿رَحْمَتُ اللَّهِ وَبَرَکَاتُهُ عَلَیْکُمْ أَهْلَ الْبَیْتِ﴾: (رحمت و برکت های خدای تعالی بر شما باد ای اهل خانه ی ابراهیم)[169].

که ضمیر جمع مذکر مذکور به اهل البیت است یا به عبارت دیگر ((اهل البیت تعبیر ظاهر از ضمیر جمع مذکر در علیکم می باشد. ﴿فَقَالَ لِأَهْلِهِ امْکُثُوا﴾: (موسی به زنش گفت: بایستید و مکث کنید تا مقداری آتش بیاورم)[170].

در حالی که فقط زن حضرت موسی u همراه او بوده که او را اهل و به خطاب جمع مذکر مخاطب ساخته است، چون کلمه اهل بیت اسم جنس است و بر افراد و جمع و مذکر و مونث اطلاق می گردد، مجالی برای تعبیر و تاویل کسانی که بخواهند شان نزول آیه را تغییر دهند و بداهت را انکار کنند نمی ماند، چنان که بعضی از حاشیه نشینان دور از متن پنداشته اند که: چون ضمیر در ﴿عَنْکُمْ﴾ و ﴿یُطَهِّرَکُمْ﴾ برای جمع مذکر است، دو جمله اخیر در آیت مذکوره مربوط به زنان پیغمبر نیست!

چنان که بیان کردیم ضمیر به لفظ اهل بر می گردد، صدر آیه و آیات قبل و بعد از آن خطاب به ازواج طاهرات است، و اهل بر ایشان صادق است، چه علم لغت و تفسیر و سیاق عبارات آیات بر این حقیقت تصریح دارند، به علاوه چنان که گفتیم اهل بیت شامل افراد خانواده ذکور و اناث آن می شود، و حضرت علی و حسن و حسین y هم جزو افراد خانواده هستند می توان به طریق تغلیب ضمیر را مذکر خواند، و احدی از مسلمین منکر این نیست که حضرت علی و فرزندانش از حضرت زهرا ذکوراً و اناثاً از خانواده رسول اکرم r محسوب می شوند، هر چند با تصریح ببودن فرزندان آن حضرت در عداد اهل بیت در مسئله 491 نیازی به توضیح در اینجا نبود*.

﴿فَلَمَّا رَأى الشَّمْسَ بَازِغَةً قَالَ هَذَا رَبِّی هَذَا أَکْبَرُ﴾: (پس وقتی که خورشید را درخشان و پرتو افشاندید گفت: ((این است پروردگار من)) این بزرگتر از ماه و ستاره است

در حالی که شمس مونث لفظی است، و صفت آن نیز مونث ذکر شده ﴿بَازِغَةً﴾ اما در جمله بعدی چون لفظ ((رب)) مشارالیه است، به لفظ ((هذا)) به آن اشاره شده که برای مفرد مذکر است و صفت تفضیلی مذکر ((اکبر)) برای ((شمس)) که مشارالیه ((هذا)) است ذکر شده نه ((هذه)) و نه ((کبری)) که قاعدهً می بایست برای شمس ذکر می شدند، پس ذکر اسم الإشاره و صفت تفضیلی مذکر در این آیه برای شمس به اعتبار ((رب)) است چنان که ضمیر جمع مذکر در آیه ی 33/33 بعد از آن همه ضمایر مونث مانند: أقمن وأتین وأطعن، به اعتبار ((اهل)) است و جز آن معنی دیگری ندارد. اطاله ی کلام در این مورد به سبب اختلاف وارده در آن بوده ضرورهً توضیح و تبیین گردید.

مقام تابعین

بعد از اصحاب: مردان و زنانی که محضر رسول الله r را در یافته اند ((تابعین)) کسانی که به صحبت اصحاب نائل گشته اند، مخصوصاً علماء و فقهاء و قرآء آنگاه تابع تابعین آن کسانی که خط اصیل اسلام را ((کتاب و سنت)) روند خود قرار داده اند از اکابر این امت اند: ﴿وَالسَّابِقُونَ الْأَوَّلُونَ مِنَ الْمُهَاجِرِینَ وَالْأَنْصَارِ وَالَّذِینَ اتَّبَعُوهُمْ بِإِحْسَانٍ رَضِیَ اللَّهُ عَنْهُمْ وَرَضُوا عَنْهُ وَأَعَدَّ لَهُمْ جَنَّاتٍ تَجْرِی تَحْتَهَا الْأَنْهَارُ خَالِدِینَ فِیهَا أَبَداً ذَلِکَ الْفَوْزُ الْعَظِیمُ﴾: (سبقت کنندگان اولین از مهاجرین و انصار و کسانی که پیروی کردند ایشان را ((تابعین)) به نیکوکاری. خدا از ایشان خشنود شد و ایشان از خدا خشنود گشتند و خدای تعالی آماده کرده است برای ایشان بهشتهایی که جویبارهای زیبا در زیر درختان و قصور آنها روان است در آنها جاوید خواهند ماند، این است رستگاری و پیروزی بزرگ)).

بهترین قرن (صده)

بهترین قرن قرنی است که پیغمبر اکرم r و اصحاب و تابعین در آن زیسته اند، سپس هر قرنی که نسبت به زمان حضرت رسول r نزدیکتر است: ﴿خیر القرون قرنی، ثم الذین یلونهم، ثم الذین یلونهم»: (بهترین قرن، قرن من است آنگاه کسانی که به دنبال آن خواهند آمد و هکذا)[173]. ﴿وَالَّذِینَ جَاءُوا مِنْ بَعْدِهِمْ یَقُولُونَ رَبَّنَا اغْفِرْ لَنَا وَلِإِخْوَانِنَا الَّذِینَ سَبَقُونَا بِالْأِیمَانِ وَلا تَجْعَلْ فِی قُلُوبِنَا غِلّاً لِلَّذِینَ آمَنُوا رَبَّنَا إِنَّکَ رَؤُوفٌ رَحِیمٌ﴾: (و آنان که بعد از مهاجرین و انصار آمدند می گویند: پروردگارا، ببخشای بر ما و بر برادرانمان که در ایمان بر ما سبقت کردند، و در دلهای ما قرار مده هیچ کینه ای را برای کسانی که ایمان آورده اند، پروردگارا، همانا تو رؤوف و مهربانی)[174].

در عصر رسول اکرمr مسلمانان به برکت صحبت آن حضرت صفای ظاهر و باطن یافتند سپس خلفای راشدین و صحابه و تابعین روش و سنت حضرتش را ادامه دادند تا دین خدا در دورترین نقاط رواج یافت، و پس از ایشان این امانت بزرگ سینه به سینه و نسل به نسل به عصر حاضر رسید، و با عنایت خاص الهی تا قیام قیامت استمرار خواهد یافت، و همواره پشتیبانان حق و عدل از احکام الهی طرفداری و دفاع خواهند نمود چنان که رسول اکرم فرموده است: «لا تزال طائفة من أمتی ظاهرین على الحق حتى یأتی أمر الله»: (طائفه ای از امت من همیشه بر حق ثابت و استوار می مانند تا خدا فرمانش را می آورد ((دنیای کنونی پایان می پذیرد))[175].

عشره مبشره

شهادت می دهیم که حضرت ابوبکر و عمر و عثمان و علی و سعد ابن ابی وقاص و سعید ابن زید و ابوعبیده عامر بن الجراح و طلحه الخیر و زبیر ابن العوام و عبدالرحمن ابن عوف y به بهشت نوید داده شده اند، و پیغمبر اکرم r ایشان را ((عشره مبشره)) نامیده است، و هر یک از آنها را بهشتی نام برده است: «أَبُو بَکْرٍ فِی الْجَنَّةِ وَعُمَرُ فِی الْجَنَّةِ وَعُثْمَانُ فِی الْجَنَّةِ وَعَلِیٌّ فِی الْجَنَّةِ وَطَلْحَةُ فِی الْجَنَّةِ وَالزُّبَیْرُ فِی الْجَنَّةِ وَعَبْدُ الرَّحْمَنِ بْنُ عَوْفٍ فِی الْجَنَّةِ وَسَعْدٌ فِی الْجَنَّةِ وَسَعِیدٌ فِی الْجَنَّةِ وَأَبُو عُبَیْدَةَ بْنُ الْجَرَّاحِ فِی الْجَنَّةِ»[176]. شهادت می دهیم که حضرت فاطمه زهرا سرور زنان بهشت و حضرت حسن و حضرت حسین ((رضی الله عنهم اجمعین)) سرور جوانان بهشتند: «فاطمة سیدة نساء أهل الجنة والحسن والحسین سیدا شباب أهل الجنة))[177].

شهادت می دهم که گرامی ترین انسانها در نزد خدای تعالی پرهیزکارترینشان است، ﴿إِنَّ أَکْرَمَکُمْ عِنْدَ اللَّهِ أَتْقَاکُم﴾[178].

رنگ و نژاد و زبان و منطقه جغرافیایی مسلمانان را از همدیگر جدا نمی کند، زیرا مسلمین عموماً افراد خانواده بزرگ اسلام می باشند و جز به تقوی و طاعت در پیشگاه خداوند فرقی ندارند ﴿وَالْمُؤْمِنُونَ وَالْمُؤْمِنَاتُ بَعْضُهُمْ أَوْلِیَاءُ بَعْضٍ﴾: (مردان مومن و زنان مومنه هر کدام یار و یاور و مددکار یکدیگرند)[179].

قرابت و خویشاوندی با رسول اکرم r ملاک تقوی و فضیلت نیست، چنان که ((ابولهب)) عم آن حضرت به سبب کفر و عنادش در پیشگاه خداوند مردود، و سلمان فارسی غریب و بیگانه مقبول و از اهل بیت رسول الله r محسوب شده است: «سلمان منا أهل البیت»: (سلمان از افراد خانواده ی ما است)[180].

﴿وَأَنْذِرْ عَشِیرَتَکَ الْأَقْرَبِینَ وَاخْفِضْ جَنَاحَکَ لِمَنِ اتَّبَعَکَ مِنَ الْمُؤْمِنِینَ﴾. (و بترسان از عذاب خدا خویشان نزدیکترت را و بگشای بازوان تواضعت را برای کسانی که پیروی می کنند تو را از مومنین)[181]. الجنة لمن أطاع الله وإن کان عبداً حبشیاً والنار لمن عصى الله وإن کان سیداً قرشیاً)): (بهشت از آن فرمانبرداران خدا است اگر چه عبد سیاه پوست حبشی باشد و آتش دوزخ از آن نافرمانها اگر چه آقا و سرور قریشی باشد)[182].

بهشت میراث بندگان پرهیزکار خدا است: ﴿تِلْکَ الْجَنَّةُ الَّتِی نُورِثُ مِنْ عِبَادِنَا مَنْ کَانَ تَقِیّاً﴾: (آن بهشت موعود چیزی است که می بخشیم بندگان خود را هر کدام که پرهیزکار بوده باشد)[183].

مسلمین به منزله جسد واحدی هستند در غم و شادی یکدیگر شریک و در برابر دشمن دستی قوی که برای دفاع از حریم اسلامی بر دشمنان صولت می افکند: «مَثَلُ الْمُؤْمِنِینَ فِی تَوَادِّهِمْ وَتَرَاحُمِهِمْ وَتَعَاطُفِهِمْ مَثَلُ الْجَسَدِ إِذَا اشْتَکَى مِنْهُ عُضْوٌ تَدَاعَى لَهُ سَائِرُ الْجَسَدِ بِالسَّهَرِ وَالْحُمَّى»: (مثال مومنین در دوست داشتن و مهربانی و دلسوزیشان نسبت به همدیگر مثل جسدی است هرگاه عضوی از آن به درد آید تمام عضوهای دیگر بیقرار و ناراحت خواهند شد)[184]. الْمُؤْمِنُونَ تَکَافَأُ دِمَاؤُهُمْ وَهُمْ یَدٌ عَلَى مَنْ سِوَاهُمْ وَیَسْعَى بِذِمَّتِهِمْ أَدْنَاهُمْ»: (مومنان خونشان با هم یکسان است و در برابر دیگران متحد و به صورت ید واحده هستند و پایین ترین آنها از جانب ایشان می تواند ذمه بگیرد))[185].

منبع:www.ahlesonnat.net

برای دریافت پاورقی ها به سایت فوق مراجعه کنید.

 

 

«

((

(2)

(1)

(7)

(8)

(9)

(10)

(11)

(6)

(5)

(3)

(4)

(1)

(

(2)

 

(

(

* * * *

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

* * * *

* * * *

* * * *

* * * *

* * * *

* * * *

* * * *

«

«

* * * *

* * * *

* * * *

* * * *

* * * *

* * * *

* * * *

* * * *

* * * *

* * * *

* * * *

 

* * * *

* * * *

* * * *

* * * *

* * * *

* * * *

 

1-

2-

تمام پیغمبران بطور مستقیم و جانشینان به حق ایشان که وارثان علم و حکمت و رسالت آنها می باشد خلفاء و نمایندگان خدای تبارک و تعالی هستند که اراده او را در سرزمین به اجرا در آوردند و عدل و قسط را میزان و معیار قرار دهند چنان که خدای تعالی در این مورد به حضرت داود خطاب صریح دارد: ﴿یَا دَاوُدُ إِنَّا جَعَلْنَاکَ خَلِیفَةً فِی الْأَرْضِ فَاحْکُمْ بَیْنَ النَّاسِ بِالْحَقِّ﴾: (ای داود ما تو را نماینده خود در زمین قرار دادیم پس در بین مردم به حق حکم نما)[73].

جانشینان به حق رسول اکرمr را، خلفای راشدین می گوییم.

خلفای راشدین پنج نفرند: ابوبکر، عمر، عثمان، علی، حسن بن علی رضوان الله علیهم اجمعین.

مدت خلافت و جانشینی خلفای راشدین سی سال بوده است، و بعد از آن حکومت اسلامی بامارت و سلطنت و مملکت داری تبدیل یافته است: «الخلافة بعدی ثلاثون سنة ثم بعدها ملک وإمارة))[74]. (خلافت بعد از وفات من سی سال خواهد بود و پس از آن بفرمانروایی و ممکلت داری تبدیل خواهد یافت).

خلافت به معنی فرمانروایی نیز آمده است، چنان که خدای تعالی تحقق آن را نسبت به امت اسلام وعده فرموده است: ﴿وَعَدَ اللَّهُ الَّذِینَ آمَنُوا مِنْکُمْ وَعَمِلُوا الصَّالِحَاتِ لَیَسْتَخْلِفَنَّهُمْ فِی الْأَرْضِ کَمَا اسْتَخْلَفَ الَّذِینَ مِنْ قَبْلِهِمْ...(خدای تعالی به کسانی که از شما ایمان آورده و عمل صالح انجام داده اند وعده ی فرمانروایی را در این سرزمین داده است چنان که فرمانروا ساخت آنان که پیش از ایشان بودند[75].

خلافت به معنی وراثت فرهنگی و اخلاقی و مالی نیز آمده است: اما وراثت فرهنگی: ﴿فَخَلَفَ مِنْ بَعْدِهِمْ خَلْفٌ وَرِثُوا الْکِتَابَ﴾: (پس جانشین شد ایشان را جانشینانی که وارث فرهنگ ایشان ((کتاب و دستورات آسمانی)) گردیدند[76].

و اما وراثت اخلاقی: ﴿فَخَلَفَ مِنْ بَعْدِهِمْ خَلْفٌ أَضَاعُوا الصَّلاةَ وَاتَّبَعُوا الشَّهَوَاتِ فَسَوْفَ یَلْقَوْنَ غَیّاً﴾: (پس وارث شد ایشان را ورثه ای که نماز را ضایع گردانیدند و بدنبال خواسته های ناروا افتادند که بزودی به منتهای گمراهی و سرگشتگی میرسند[77].

و اما وراثت مالی: ﴿وَاذْکُرُوا إِذْ جَعَلَکُمْ خُلَفَاءَ مِنْ بَعْدِ عَادٍ وَبَوَّأَکُمْ فِی الْأَرْضِ. . .[78] (و یاد آورید که خدای تعالی شما را در جای قوم عاد قرار داد و ملک آنها را به شما ارزانی داشت و شما را در سرزمین ایشان مستقر گردانید در همواری های آن کوشکها بنا می کنید و از کوهها خانه ها می سازید (بر تمام مناطق ایلاقی و قشلاقی آن تسلط کامل دارید) پس یاد کنید نعمتهای گوناگون خدا را و در زمین فساد و بی نظیر نکنید).

﴿وَهُوَ الَّذِی جَعَلَکُمْ خَلائِفَ الْأَرْضِ وَرَفَعَ بَعْضَکُمْ فَوْقَ بَعْضٍ دَرَجَاتٍ لِیَبْلُوَکُمْ فِی مَا آتَاکُمْ﴾: (اوست آن کسی که شما ((انسانها)) را میراث بران زمین قرار داد و برتری داد بعضی از شما را بر بعضی دیگرتان از حیث درچات و مقام تا بیازماید شما را در آنچه به شما عطا کرده است)[79].

امامت اعم از خلافت است زیرا هر خلیفه ای امام است لکن هر امامی خلیفه نیست، در این صورت خلافت یعنی امامت خاص کسانی که جانشینی پیغمبر اکرم r برگزیده شده و بر امور مومنین فرمانروایی داشته اند و امامت یعنی رهبری مسلمین خواه اینکه امام خلیفه بوده باشد یا نه.

پیشوایان و رهبران در دین خدا را ((أَئِمَّهُ الْهُدى)) و رهبران کفر و ستمکاران را ((أَئِمَّة الْکُفْر)) می نامیم چنان که خدای تعالی درباره ی هر یک از آنها در قرآن کریم بیانی دارد:

الف: در مورد أَئِمَّهُ الْهُدی ﴿وَجَعَلْنَاهُمْ أَئِمَّةً یَهْدُونَ بِأَمْرِنَا﴾: (و ما قرار دادیم پیغمبران را پیشوایان هدایت و رستگاری که رهبری می کنند مردم را به فرمان ما)[80].

پس می توانیم گفت که پیروان خط انبیاء و داعیان خلق بسوی خدا ((أَئِمَّهُ الْهُدى)) می باشند.

ب: در مورد ((أَئِمَّة الْکُفْر)): ﴿فَقَاتِلُوا أَئِمَّةَ الْکُفْرِ...(بجنگید با پیشوایان کفر زیرا ایشان هیچ عهد و پیمانی ندارند)[81].

پس می توانیم گفت که پیروان کفر و طغیان و داعیان بسوی عناد و الحاد ((أَئِمَّة الْکُفْر)) هستند.

نصب و تعیین امام بر مسلمین لازم است و سهل انگاری و کارشکنی در این امر گناهی بزرگ و موجب اخلال در نظم جامعه اسلامی و باز ایستادن حرکت متعالی آن خواهد شد.

امام از طرف شورای مسلمین ((متشکل از خبرگان و اهل حل و عقد)) انتخاب می شود و قبول آن بر سایر مسلمین واجب و ضروری خواهد بود.

خلفای راشدین کتاب خدا و سنت رسول اللهr را ملاک عمل قرار داده و در مهام امور با آگاهان و خبرگان مسلمین مشورت می کردند چه در عصر ایشان امتیازاتی جز ایمان و هجرت و جهاد در راه خدا و خدمت بهتر به اسلام و مسلمین مورد نظر نبوده است، ((برای اطلاع بیشتر در این مورد به کتابهای زندگی رسول اکرم r و خلفای راشدین مراجعه شود)).

خلفای راشدین نسبت به یکدیگر در اجرای احکام الله و نشر دین اسلام کمال همکاری داشته و از نصیحت و راهنمایی در نصرت دین حق مضایقه ننموده و برخلاف نوشته ی تفرقه اندازان نسبت به همدیگر نهایت احترام و آداب اخوت اسلامی را مراعات نموده اند، مدارک و اسناد در این مورد فراوان است باید بمطولات رجوع شود.

امامت از وظایف مسلمین است و این امر از جانب خدا و رسول و منصوص علیه نیست بلکه خبرگان مسلمین شخصی را که واجد الشرایط و در اداره امور مسلمین دارای کفایت باشد می توانند برگزینند.

اینکه بعضی از مسلمین می گویند: پیغمبر اکرم r در موضعی بنام غدیر خم حضرت علی t را به جانشینی خود و امامت مسلمین بر گزیده است به دلایلی مشروحه ذیل مقرون به صحت نیست: در برابر فرمان خدا و رسول او احدی از مسلمین را یاری تمرد و تخلف نبوده است: ﴿وَمَا کَانَ لِمُؤْمِنٍ وَلا مُؤْمِنَةٍ إِذَا قَضَى اللَّهُ وَرَسُولُهُ أَمْراً أَنْ یَکُونَ لَهُمُ الْخِیَرَةُ مِنْ أَمْرِهِمْ﴾: (هیچ مرد و زن مسلمانی را در کاری که خدا و رسول او حکم کنند اراده و اختیاری نیست که خلاف رای خدا و رسول او را بر گزینند...)[82]. در حالی که مسلمانان صدر اسلام همه چیز خود را در راه رضای خدا صرف کردند نسبت تمرد از امر خدا و رسول او به ایشان غیر قابل قبول است. حضرت علی کرم الله وجهه در مورد خلافت هرگز به قضیه ی غدیر خم استناد نکرده بلکه از آن نامی نبرده است در صورتی که چنین موردی وجود می داشت حضرت علی با این حجت قاطع مدعیان خلافت را کنار می زد و به صراحت می گفت: ای مردم، شما چطور مسلمانی هستید که از فرمان خدا و رسول او تمرد می کنید، مگر شما از رسول خدا نشنیدید که در غدیر خم مرا به عنوان خلیفه خود و امام مسلمین بر گزید؟

(1)

(2)

(3)

(4)

(5)

(6)

(7)

حضرت علی که بزرگترین قاضی صدر اسلام بود ﴿أقَضْاکُمْ عَلِیُّ . . .(قاضی ترین شما علی است)[83]. و بزرگترین قاضی حجتی بدین گونه قاطعی را نادیده نمی گیرد و به مسائل فرعی بپردازد، در صورتی که هر مدعی به بینه و مدارک استناد می کند تا احقاق حق نماید نه اینکه بینه و دلیل و برهان و قباله و سند را که دال بر حقانیت او در دعوی باشند پنهان نگه دارد و بدون ارائه دلیل حق را مطالبه نماید.مسلمانان بر سر عمل به کتاب و سنت رسول الله با هر خلیفه ای بیعت می کردند، حضرت علی t نیز از بیعت کنندگان بر کتاب و سنت بود، اگر رسول اکرم r حضرت علی t را تعیین فرموده باشد بیعت مسلمین بر خلاف سنت صورت گرفته است و این سنت شکنی با تاکید بر عمل خلیفه ی منتخب به کتاب و سنت متناقض است، در حالی که مسلمانان در نهایت دقت سنت رسول الله را مراعات کرده و هیچگاه بر خلاف آن قدم بر نداشته اند و حضرت علی هم با ایشان همسو و همراه بوده است. اگر حضرت علی t به عنوان خلیفه و امام تعیین شده بود انصار هرگز دعوی خلافت نمی کردند و شوری تشکیل نمی شد و بیعت صورت نمی گرفت، زیرا مسلمانان جز عمل به کتاب و سنت برنامه ای دیگر نداشتند، چنان که نمونه ی متابعت سنت پیغمبر را در جیش اسامه t می بینیم: نظر به توصیه و تاکید رسول اکرمr در مورد تجهیز جیش اسامه می بینیم که حضرت ابوبکر در حالی که امام و خلیفه مسلمین بود به احترام دستور رسول الله r در رکاب اسامه t به حالت پیاده از مدینه خارج شد و او را بدرقه نمود. اگر خلافت منصوص علیه و قطعی بود حضرت علی t نمی توانست صراحة آن را قبول نکند و قسم نمی خورد که به خلافت و ولایت اشتیاق و رغبت ندارد، زیرا در رفتن از زیر بار مسئولیت و سرباز زدن از تکلیف الهی در شان آن حضرت نبوده و نیست: «والله ما کانت لی فی الخلافة رغبة ولا فی الولایة إربة...»: (سوگند به خدا مرا در این خلافت رغبتی نبوده و در این فرمانروایی چشم داشت و توقعی نیست و آرزویش را ندارم)[84].بعد از شهادت حضرت عثمان t بزرگان اصحاب، حضرت علی t را برای خلافت و امامت پیشنهاد کردند و آن حضرت فرمود: «دعونی والتمسوا غیری... ولعلی أسمعکم وأطوعکم لمن ولیتموه أمرکم، وأنا لکم وزیراً خیر لکم منی أمیراً)): (مرا به حال خود واگذارید از کسی غیر من بخواهید که خلافت و ولایت را تصدی کند. . . امید داشته باشید که من گوش به فرمانتر و مطیعتر از شما باشم برای کسی که امر خود را به او سپرده اید و من برای شما وزیر باشم بهتر است از اینکه امیرتان باشم)[85].

امثال دلایل مذکوره در کتاب نهج البلاغه فیض الاسلام چاپ تهران که اهل سنت و جماعت در آن دخالتی نداشته اند فراوان است، به این مختصر اکتفا کردیم زیرا باطاله کلام احتیاج نیست. پس از آن که حضرت علی کرم الله وجهه به عنوان خلیفه و امام از جانب شورای مسلمین متشکل از مهاجرین و انصار برگزیده شد در نامه ای به معاویه ابن بی سفیان نوشت «إنه بایعنی القوم الذین بایعوا أبابکر وعمر وعثمان على ما بایعوهم علیه، فلیس للشاهد أن یختار ولا للغائب أن یرد، وإنما الشورى للمهاجرین والأنصار، فإن اجتمعوا على رجل وسمعوه إماماً کان لله رضى»: ((همانا به من بیعت کردند آن مردمی که بیعت کردند با ابوبکر و عمر و عثمان بر سر آنچه ((شرایطی)) که با ایشان بیعت کرده بودند پس کسی حق ندارد رای ایشان ((بزرگان اصحاب شوری)) را نپذیرد و جز این نیست که شورای تعیین کننده امام و خلیفه حق مهاجرین و انصار است، پس اگر بر مردی اتفاق نظر کرده و او را امام نامیدند موجب رضای خدا گردیده است)[86].حضرت علی t هرگز زیر باز زور نرفته و با منطق و عدل و عمل کرده است، چنان که وقتی به خلافت و امامت انتخاب شد، با وجود مشکلات فراوانی که پیش آمده بود، با معاویه ابن ابی سفیان که زیر بار حکومتش نمی رفت جنگید و فرمود: من با دو کس می جنگم، یکی شخصی که چیزی را بخواهد و از آن او نباشد و دیگری کسی که منع کند از چیزی که به عهده او است. «ألا وأنی أقاتل رجلین: رجلا ادعى ما لیس له وآخر منع الذی علیه»[87]. همکاری کامل حضرت علی t با خلفای قبل از خود روشن ترین دلیل یگانگی و صمیمیت در بین ایشان می باشد، فی الجمله قرابت سببی حضرت عمر و حضرت علی رضی الله عنهما که حضرت علی دخترش ((ام کلثوم)) را که از حضرت فاطمه زهراء علیهما السلام بود به عقد نکاح حضرت عمر t در آورد و یک پسر و یک دختر به نامهای زید و رقیه ثمره ی این ازدواج بودند و این مسئله جای انکار هیچ مسلمانی نیست و مورد اتفاق مسلمین است.

حال اگر این مسئله را با دیده ی انصاف بنگریم یقین حاصل خواهیم کرد که قلم دشمنان اسلام آن همه جار و جنجال را بوجود آورده و علی و عمر -رضی الله عنهما- را در مقابل همدیگر قرار داده که گروهی به طرفداری این و جمعی به هوا خواهی آن به جان هم بیفتند و اسلام را از وحدت و عظمت و شکوه به تفرقه و ذلت و ستوه بکشانند و خود ((دشمنان)) وارث ارض و دیار اسلامی بشوند!

فرض کنیم حضرت علی t با آن همه صلابت و شجاعت و تقوی در مقابل ابوبکر و عمر و عثمان y بخاطر حفظ کیان اسلام سکوت کرده باشد و بر خلاف میل باطنی با ایشان بیعت نموده باشد دختر را که از حضرت زهرا می باشد چرا به عقد و نکاح حضرت عمر در می آورد؟ مگر به قول کذابان عمر t همان کسی نبود که خانه ی زهرا -رضی الله عنها- را آتش زد و با لگد پهلوی آن بزرگ بانوی اسلام را شکست و فرزندش محسن سقط گردید؟! قرابت شیر خدا و ابن عم مصطفی و اسوه اخلاص و تقوی را با چنان ظالم بیشرم از خدا بی خبر چکار؟! مگر خدای تعالی از تکیه دادن به ظالمان و اعتماد به آنان نهی قاطع و وعید شدید نفرموده است!؟ ﴿وَلا تَرْکَنُوا إِلَى الَّذِینَ ظَلَمُوا فَتَمَسَّکُمُ النَّارُ وَمَا لَکُمْ مِنْ دُونِ اللَّهِ مِنْ أَوْلِیَاءَ ثُمَّ لا تُنْصَرُونَ﴾[88]. و شما مومنان هرگز با ظالمان همدست نشوید و به آنها تکیه نکنید که آتش کیفر ایشان به شما برسد و در آن حال غیر از خدا برای شما هیچ مددکاری نیست و هیچ گونه یاری نخواهد شد).

در این صورت - خدای نا کرده- ما مسلمانان از حضرت علی t برای این وصلت ناجور حق گله داریم، جواب حضرت زهرا -رضی الله عنها- را چطور می دهد؟ و چطور به صورت دخترش که شاهد پهلو شکستن مادر بوده و اکنون به خانه ضارب بلکه قاتل مادرش می رود، نگاه می تواند بکند؟! و از جهت دیگر: کسی که قادر به حفظ حدود و حریم خانوادگی خود نباشد چطور قادر است که امپراطوری پهناور و نو پای اسلام را اداره کند؟

آن چنان اداره می کرد که چهار دیواری خانه اش را اداره کرده بود؟! خنده آور نیست؟! آیا این دروغ و افتراءات با شان و مقام شهسوار اسلام حضرت علی سازگار است؟! آیا این راویان اخبار و ناقلان آثار و طوطیان شکر شکن شیرین گفتار! خدمتگزار اسلام و مسلمین اند؟ آیا این همه جسارتها و هتک حرمات بساحت مقدس اهل بیت رسول الله کفر نیست؟! آیا عمری که پهلوی دختر رسول الله را می شکند مسلمان است؟ و اگر چنین جنایتی را کرده است سزاوار است با دختر زهرا و نواده ی رسول الله ازدواج کند و بزرگترین قاضی صدر اسلام ولی عاقد نکاح باشد؟ وامصیبتاه! إِنَّا لِلَّهِ وَإِنَّا إِلَیْهِ رَاجِعُونَ!!!

نه چنین نیست برادر و خواهر مسلمان نه عمر را نفرین کنید و نه از علی زده شوید و نه از اسلام متنفر گردید.

عمر t مسلمانتر از آن بود که نسبت به جگر گوشه ی رسول اکرم اسائه ادب نماید چه رسد به پهلو شکستن و اسقاط جنین او، علی t هم شجاعتر و شریفتر از آن بود که از حریم خانوادگیش نتواند حراست و دفاع کند، عمر t به تقوی و عدالت و فداکاری در راه اسلام و اجرای سنت رسول الله r معروف است.

علی در برابر حق تسلیم بود اگر چه صاحب آن ضعیف و در برابر باطل قیام می کرد اگر چه صاحب آن در کمال قدرت بوده باشد، چنان که فرموده است: «ألا وإنی أقاتل رجلین» هان من با دو مرد می جنگم مردی که ادعا کند چیزی را که از آن او نیست، و مردی که ابا کند از حقی که بر عهده او است. اگر انصاف بدهیم سخن از این رساتر و روشنتر نیست چه ابوبکر و عمر و عثمانy کاندیدای خلافت و به قول حضرت علی t امامت شدند و با ایشان بیعت گردید و مدت بیست و پنج سال ولایت امور مسلمین را عهده دار بودند، حضرت علی t نه تنها با ایشان نجنگید بلکه در مهام امور مستشار موتمن و بازوی اجرایی ایشان بود، زیرا آنها را به حق می دانست و بر ولایتشان صحه می گذاشت و احیاناً به ایشان خط و جهت می داد و تحکیم خویشاوندی می نمود، و با معاویه ابن ابی سفیان t با آن همه قدرت و زر و زوری که داشت جنگید و جنگ را تا شهادت خود ادامه داد زیرا از بیعت که حقی واجب بر او بود امتناع ورزیده بود و زیر بار حق نمی رفت.

در تمام تواریخ و سیر اسلامی غیر از معاضدت و همکاری در بین خلفای راشدین چیزی دیگر دیده نمی شود، و از همه مهمتر فرموده های خود حضرت علی t است، چنان که در جنگ با رومیان و ایرانیان حضرت عمر t که خلیفه و امام مسلمین است با حضرت علی t مشورت کرد حضرت علی t فرمود: خودت در جنگ شرکت مکن، زیرا اگر خود کشته شوی مسلمانان بی پناه خواهند ماند.

اگر خدای نا کرده عداوت و دشمنی در بین بود و عمر t آنچنان بود که دشمنان می گویند حضرت علی t از خدا می خواست که هر چه زودتر سایه او را از سر مسلمین کم کند، در حالی که در جواب حضرت عمر t فرمود: «إنک متى تسیر إلى العدو بنفسک فتلقهم فتنکب لا تکن للمسلمین کانفة دون أقصى بلادهم لیس بعدک مرجع یرجعون إلیه . . . فإن أظهر الله فذاک ما تحب وإن تکن الأخرى کنت ردءاً للناس ومثابة للمسلمین»: (همانا اگر خودت شخصاً به جنگ دشمن (رومیان) بروی و شکست بخوری برای مسلمین در دورترین نقاط کشورشان پناهی نمی ماند و پس از تو مرجعی نیست که به او رجوع شود پس خود در مدینه بمان و مردان جنگ آزموده ای را به فرماندهی بگمار، و از نظر سوق الجیشی به ایشان خط بده، پس اگر خدای تعالی مسلمین را پیروز گردانید خواسته بر آورده گردیده و اگر طور دیگر شد خودت پناه مردم و مرجع مسلمین خواهی بود)[89]. همچنین در وقت لشکرکشی به ایران، کلام 146 جزء سوم ص 433 نهج البلاغه همین معنی را دارد. نتیجه می گیریم که این اختلافات و خلافات از قلم تفرقه اندازان تراویده است تا مسلمین به جان هم بیفتند و خود وارث مال و ثروات و حاکم بر مقدران ایشان بشوند.

حضرت علی t از آغاز حرکت خوارج که آغاز گر تفرقه در اسلام بودند زنگ خطر را نواخت و شدیداً به مردم هشدار داد: وألزموا السواد الأعظم فإن ید الله على الجماعة، وإیاکم والفرقة، فإن الشاذ من الغنم للذئب، ألا من دعا إلى هذا الشعار فاقتلوه ولو کان تحت عمامتی هذه...». (از سواد اعظم پیروی کنید زیرا دست خدا بر سر جماعت مسلمین است، و بر حذر باشید از جدایی زیرا جدا شده از مردم نصیب شیطان می شود چنان که گوسفند جدا مانده از گله نصیب گرگ می گردد، آگاه باشید هر که در دین جدایی بیفکند او را بکشید اگر زیر این عمامه من باشد)[90].

حضرت علی t با خلفای پیشین کمال همکاری نمود و با معاویه t جنگید، هم در یاری ایشان و هم در جنگ با معاویه او را محق می دانیم.

رسول اکرمr در مرض الموت خود ابوبکر صدیق t را امر فرمود که امام جماعت مسلمین شود این فرمان موجب انتصاب، او به سمت امامت مسلمین نمی شود بلکه بوسیله ی بیعت بزرگان اصحاب به امامت برگزیده شد، آنچه سبب ترجیح ابوبکر صدیق بر سایرین بعلاوه ایمان و هجرت و جهاد این بود که بزرگان اصحاب گفتند: «اختاره رسول الله لأمر دیننا فنختاوه لدنیانا» (رسول خدا او را برای امور دینمان برگزیده پس ما او را برای امور دنیویمان بر می گزینیم، سپس مسلمانان با وی بیعت کردند و امامت او استقرار یافت، حضرت علی هم با وی بیعت کرد و پشت سرش نماز خواند.

حکومت اسلامی شورایی و عادلانه است، نه استبدادی و ارثی که اختیاری برای امت اسلام در تقریر مصیر خود نمانده باشد، اساساً زیر پا گذاشتن استبداد و بر پای داشتن شوری یکی از رسالات مهم رسول اکرم r است، اسلام عزیز بر حکومتهای موروثی خط بطلان کشید و حیثیت های از دست رفته را به مردم باز گردانید و توده های ضعیف مردم را در اداره ی امور سهیم کرد، با وجود اینکه رسول اکرم r دارای عقل کل بود و شبانه روزی وحی الهی بر وی نازل می شد و از هر گونه لغزشی مصون بود، خدای تعالی به او می فرماید: ﴿وَشَاوِرْهُمْ فِی الْأَمْرِ﴾: (با یارانت در کارهای مهم مشورت کن)[91]. و در وصف مومنان صادق و لایق می فرماید: ﴿وَأَمْرُهُمْ شُورَى بَیْنَهُمْ﴾: (حکم و کارشان در بین خود به صورت شوری است)[92].

پیغمبر اکرم r مسلمانان را در وحدت کلمه و هدایت کامل بدرود گفته و با یقین به کمال دین ایشان را به تمسک به کتاب خدا و سنت خود توصیه فرموده که دست گرفتن به کتاب و سنت ضامن سعادت و بقاء و عظمت مسلمین است: «ترکت فیکم أمرین لن تضلوا ما تمسکتم بهما کتاب الله وسنة رسوله)) در بین شما بجا گذاشتم دو چیز را که اگر آنها را محکم بگیرید هرگز بعد از من گمراه نخواهید شد: کتاب خدا و سنت رسولش را[93].

دین کمال یافته ی اسلام گروه گشای هر مشکلی است و چاره ساز هر کاری، اگر پیغمبر اکرمr جانشینی را برای خود تعیین نفرموده کمال عدالت را اجراء کرده و ارج و احترام برای مسلمانانی که بارها به فرمان خدا با ایشان مشورت کرده بود قرار داده و ایشان هم آن قدر از کتاب خدا و سنت رسولش فیض یافته بودند که گمراه نشوند و گمراه نشدند و راه پیغمبر را در پیش گرفتند و اسلام را در جهان گسترش دادند و مادامی که بر کتاب و سنت استوار بودند مصیبتی برای مسلمین پیش نیامد، این قانون حق است که نمی میرد و تا قیام قیامت بر پای خواهد ماند مردمان مردند و میمیرند و خواهند مرد، فرض کنیم که پیغمبر اکرم r شخص را به جانشینی خود تعیین می کرد مگر آن شخص آب زندگانی خورده یا تضمین بقاء از بارگاه حی لایموت گرفته که نمیرد و یا کشته نشود بعد از او چه؟ شخص دیگر و هکذا پس از آخرین نفر چه؟ خوب تکلیف مردم چه می شود؟ همین طور آواره و سر گشته بمانند در اینجا به نکاتی چند توجه داشته باشیم: حکومت اسلامی بر افراد تکیه ندارد حتی بر پیغمبر اکرم r که آورنده ی شرع و دین است بلکه بر شرع و قوانین الهی متکی است، چنان که خدای تعالی می فرماید: ﴿وَمَا مُحَمَّدٌ إِلَّا رَسُولٌ قَدْ خَلَتْ مِنْ قَبْلِهِ الرُّسُلُ أَفَإِنْ مَاتَ أَوْ قُتِلَ انْقَلَبْتُمْ عَلَى أَعْقَابِکُمْ وَمَنْ یَنْقَلِبْ عَلَى عَقِبَیْهِ فَلَنْ یَضُرَّ اللَّهَ شَیْئاً وَسَیَجْزِی اللَّهُ الشَّاکِرِینَ﴾[94]. (و محمد نیست مگر پیغمبری که پیش از او پیغمبران دیگر گذشته و مرده اند، آیا اگر محمد بمیرد یا کشته شود شما از دین خدا بر می گردید؟ و اگر کسی از دین خدا بر گردد هرگز ضرری به خدا نمی رساند و خدای تعالی سپاسگزاران ثابت قدم را پاداش خواهد داد).

چنان که می دانیم پس از رحلت رسول اللهr اسلام از جزیره العرب باقصى نقاط جهان رسید که اگر به شخص بستگی می داشت با مرگ آورنده ی آن که بزرگترین شخصیت بود اسلام نیز از بین رفته بود. قانون اسلام و شریعت الهی تا ابد تضمین شده است و خود خط دهنده و توجیه کننده ی مردم است و آنان که از شریعت الهی دستور می گیرند می دانند چکار بکنند.روح آزادگی و همبستگی در شوری است، هر چند حکومت، حکومتی است الهی اما در عین حال حکومت مردم بر مردم نیز هست و از تکروی و استبداد و احیای روش مستکبرین ((قیاصره)) قیصران روم و ((أکاسره)) کسری ها پادشاهان ایران، جلوگیری شده است.

قانون هم چنان که ذکر شد ((کتاب خدا و سنت رسول الله)) می باشد. حضرت علی کرم الله وجهه نیز قوام حکومت اسلامی و سعادت افراد را در تمسک به کتاب و سنت دانسته و در این باب توصیه و تاکید فرموده است: «أما وصیتی فالله لا تشرکوا به شیئاً ومحمد صلى الله علیه وسلم فلا تضیعوا سنته)): (وصیت من به شما این است که: هیچ گونه انبازی برای خدا قرار ندهید و به فرمان او عمل کنید و سنت حضرت محمد r را از دست ندهید، این دو ستون محکم و بر افراشته را بر پای دارید و این دو چراغ را روشن نگهداری کنید، دیگر هیچ ایرادی بر شما نیست مادام که دست از این دو چیز بر نداشته اید)[95].

در تمام مسائل اختلاف مسلمین به کتاب و سنت ارجاع و حل و فصل می گردد: «وَارْدُدْ إِلَى الله وَرَسُولِهِ مَا یُضْلِعُکَ مِنَ الْخُطُوبِ، وَیَشْتَبِهُ عَلَیْکَ مِنَ الاُْمُورِ، فَقَدْ قَالَ اللهُ سبحانه لِقَوْم أَحَبَّ إِرْشَادَهُمْ: ﴿یَا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا أَطِیعُوا اللهَ وَأَطِیعُوا الرَّسُولَ وَأُولِی الاَْمْرِ مِنْکُمْ فَإنْ تَنَازَعْتُمْ فِی شَیْء فَرُدُّوهُ إِلَى اللهِ وَالرَّسُولِ﴾، فَالرَّدُّ إِلَى اللهِ: الاَْخْذُ بِمُحْکَمِ کِتَابِهِ، وَالرَّدُّ إِلَى الرَّسُولِ: الاَْخْذُ بِسُنَّتِهِ الْجَامِعةِ غَیْرِ الْمُفَرِّقَةِ»[96]. در کارهای مشکل که درمانده ی شوی و امر بر تو مشتبه گردد آنها را به کتاب خدا و سنت رسول او باز گردان که خداوند سبحان برای گروهی که خواسته است هدایت کند فرمود: ای کسانی که ایمان آورده اید، از خدا و رسول خدا و اولو الامر خودتان پیروی کنید و اطاعت نمایید پس اگر در حکمی اختلاف پیدا کردید به خدا و رسولش رجوع نمایید، رجوع به خدا با گرفتن محکم از کتاب او و رجوع به رسول او فرا گرفتن سنت گرد آورنده او است که پراکنده نمی سازد).

هیچ کس نمی تواند بگوید: اگر پیغمبر r برای خدا جانشینی تعیین نکرده باشد مردم گمراه شده اند، زیرا پیغمبر اکرم r هدایت را در تمسک به کتاب و سنت دانسته و گمراهی را در عمل نکردن به آنها، و این دو مورد را برای معاش و معاد مردم کافی دانسته است.

اگر سوال شود که ((کتاب و سنت)) به خودی خود مشکلات مردم را حل نمی کند، پس باید ((مجریی)) وجود داشته باشد که مفاد آنها را اجرا کند؟

جواب این است که: در کتاب خدا سیستم حکومت شورایی تعیین شده که بهترین سیستم حکومت مردم بر مردم است، در اینجا قانون است که حکومت را تشکیل می دهد، بر خلاف قانون خلق که متوقف بر اتفاق نظر قانونگذاران می باشد و متحمل حذف و اصلاح و تبصره است، و قانون خدا تغییر ناپذیر می باشد، نیازی به تجدید نظر و حذف و اصلاح ندارد، چه واضع آن خداوند علیم و مدبر است.

چنان که در عصر رسول اکرمr نیز در مسائل اجتماعی و سیاسی مردم، شوری معتمد و مستند بوده است، نتیجه ی، جامعه مسلمین مکلف به اجرای قوانین الهی هستند که از جمله آن تشکیل شوری و انتخاب امام است.

اگر در تواریخ و سیر اسلامی دقت کنیم، خواهیم دید که رسول اکرم r برای از بین بردن حکومت مورثی و استبدادی و به منظور اجرای عدالت و مساوات در حکومت اسلامی، در غزوه ها که شخصاً شرکت می فرمود و هم چنین در عمره ((القضاء و حجه الوداع)) اشخاص مختلف را با خصوصیات گوناگون جانشین خود قرار می داد تا مردم بدانند که اسلام، سلطنت و حکومت قرشی و هاشمی و عربی، نیست، بلکه دینی است جاوید جهانی برای همه، و حکومتی است الهی برای همه، رنگ و نژاد و زبان مطرح نیست، همه مردم مسلمان در امور جاریه عالم اسلام مسئولند و در پیشگاه خدای تعالی یکسانند مگر بتقوی و طاعت بیشتر که ملاک فضیلت است حتی شخص رسول اکرم r بیشتر از هر مومنی مطیع فرمان خدا بوده و از او می ترسیده است.

چرا رسول اکرمr شخص نابینایی را جانشین خود می نماید؟ عبدالله ابن ام مکتوم؟

چرا فردی سیاهپوست را که در جاهلیت ارزشی نداشته سخنگوی اسلام می نماید؟ بلال حبشی؟

چرا افراد غیر قریشی را جانشینان خویش قرار می دهد؟ عبدالله ابن رواحه و سعد ابن معاذ را؟

چرا جوانی بیست ساله را بفرماندهی سپاه بر می گزیند؟ اسامه پسر زید غلام و کنیزک زاده را؟!

چرا احیاناً کسانی را جانشین خود فرموده که خیلی گمنام و ناشناخته اند ((عویف، سباع، عتاب))؟!

جواب این همه چراها و صدها سوال دیگر یک جمله است، ﴿إِنَّمَا الْمُؤْمِنُونَ إِخْوَةٌ﴾: (مومنان برادر یکدیگرند)[97]. و برادری یعنی برابری.

حکمت این انتصاب ها از آفتاب روشنتر است، اگر رسول اکرمr یک بار ابوبکر یا عثمان یا علی را جانشین خود قرار داده است ایشان به فکر جانشینی دائم و حکومت مورثی نباید بیفتند زیرا عبدالله ابن ام مکتوم (نابینا) و بلال سیاهپوست برده ی آزاد شده و سعد ابن معاذ غیر قرشی و اسامه نوجوان کنیزک زاده و عویف و سباع و عتاب ((گمنام و ناشناخته)) نیز این سمتها را داشته اند، پس خویشاوندی و همرنگی و کهولت و جوانی و برازندگی قد و قامت در اسلام مطرح نبوده و نیست، بلکه اسلام بر تمام مفاخر جاهلیت خط بطلان زده است.

چنان که ذکر شد رسول اکرمr در مرض الموت خود ابوبکر t را امام جماعت مسلمین کرد نه عباس عمویش و نه علی پسر عمو و دامادش را که نزدیکتر به او بودند تا زمینه ای برای حکومت قومی و موروثی فراهم نگردد و مردم بفهمند که: منظور حضرت از این تکلیف تفویض امور حکومت اسلامی به ابوبکر نیست، گرچه علی از ابوبکر و عباس هم از علی به حضرتش نزدیکتراند و اگر صحبت از ((ارث)) باشد، با وجود عباس، علی محجوب است بحجب حرمان «الأقرب یمنع الأبعد» (خویش نزدیکتر خویش دورتر از ارث منع می کند)[98].

اسامی جانشینان رسول اکرم r در حیات شریف آن حضرت

* * * *

* * * *

* * * *

* * * *

(2)

(3)

(1)

* * * *

* * * *

* * * *

«

* * * *

(8)

(9)

(10)

* * * *

* * * *

* * * *

* * * *

* * * *

* * * *

* * * *

* * * *

****

معاصر)) 

جدایی نادر از سیمین

 

A Separation 

The new movie of Asghar Farhadi is a melodrama that captures the theme of responsibility and honesty as well as love, religiosity, and sacrifice. The movie starts with an argument for divorce between Simin (Leila Hatami) and Nader (Peyman Moaadi) before a judge in an Iranian court. Through their argument, the main storyline of the movie becomes clear for us so that we become aware that Nader and Simin have been planning to move to a European country to provide better opportunities, as Simin claims in the court, for their only daughter, Termeh (Sarina Farhadi).

Although Nader was interested in the idea of living abroad a few months earlier, he refuses then because of his father (Ali-Asghar Shahbazi) who suffers from Alzheimer. When, in the court, Simin says to Nader "your father does not even know you" Nader answers "…but I know him." Here, the responsibility of a child toward his father is very tangible. During the movie, Simin insists on the idea of going abroad; when Nader refuses, she believes there is no other way for them except to divorce. Because Simin does not live with her husband and her daughter anymore, Nader decides to hire a reliable and responsible nurse for his father. Therefore, Razieh (Sareh Bayat) enters their house as the nurse.

On the first day of her arrival, Nader's father forgot to say that he needed to go to rest room. Therefore, Razieh, as a woman who really believes in strict rules of religion, does not like to come again to take care of Nader's father. Actually, she does not want to help an old man to go to rest room and even wash him. On a second thought, Razieh agrees to become his nurse again just because she needs the money. One day Nader comes and sees that his father has fallen from his bed and does not move. He thinks his father just passed away. However, he is still alive and becomes OK after a few minutes. Nader becomes very angry of what he calls " Razieh's irresponsibility" because she left the house and there is no sign of her. When she comes back, Nader brawls with her and pushes her out of the house and Razieh falls on the stairs that causes the abortion of her baby and a new challenge for Nader and Simin appears.

Nader is accused of killing Razieh's baby intentionally. Razieh claims that Nader pushed her though he knew she was pregnant; Nader denies it. In the court, Razieh's husband, Hodjat (Shahab Hosseini), who is a nervous man and does not have any job and has many debts, fights several times with Nader and insults him harshly. Termeh knows that his father is lying because she is sure that Nader heard the story of Razieh's pregnancy when she was talking about it with Termeh's tutor, Miss Ghahraii (Merila Zare'i). She is right! Nader and Simin agree to give some money to them to finish the story democratically. However, Nader insists on the idea of being sure whether he was guilty or not. That is why Nader asks Razieh to swear if he is guilty of the abortion of her baby. Although Hodjat really wants to get the money, Razieh refuses to swear because she thinks she is not sure whether the abortion of her baby was because of Nader or the accident that she had on the same day. Due to her religious beliefs, she does not want to get blood money From Nader when she is not sure whether he is guilty or not.

Finally, Nader and Simin agree to let Termeh choose her destiny by saying whether she prefers to live with her father or her mother. Like "about Eli", the previous film of Farhadi, the ending of the story is not clear and it is up to the audience to guess whether Termeh wants to live with her father or her mother.

There are scenes in the movie that are very impressive: When Nader is washing his father's body, while crying deeply, it shows us how a child loves his father no matter he is too old or sick. In addition, when Termeh asks his father about the reason that he told a big lie to the court, we can understand once more how children monitor their parents' behavior as their reliable role models. In addition, when Nader's father holds Simin's hand strongly which shows that he knows her well and no one, even Razieh, can look after him like the way that his daughter-in-law did in the past.

"Nader and Simin, a Separation" really deserves to be considered as one of the top 250 movies ever made. In the 21st century, when we are surrounded by thousands of science fiction movies, "Nader and Simin, a Separation" is a good example of a real-life movie which can help people to revise their ideas about important concepts like responsibility, love and sacrifice 

by :amin davoodi.iran

About Elly

 

About Elly 

Darbareye Elly( original title)

UNDOUBTEDLY, IT IS AN IMPRESSIVE MOVIE

I love this movie!nice beginning and significant ending. I watched it 2 hourse ago although it released 2 years ago.unforgettable movie and also unparalleled. Impressive film that I have ever seen with bitter and distressful scenes.

The acting is respectable.Golshifteh Farahani is marvelous,Shahab Hussainy  & merila zaraee are commendable.The acting of Taraneh Alidoosti (my best actress)Is likeable although her role is pretty short.

About Elly's script is terrific.my favorite dialog is "A bitter end is better Than never-ending bitter"(Shahab Hussainy says to Taraneh Alidoosti when they talk with each other in the car).I love it so much.

when all of the characters in the film (Ahmad-sepideh,etc) blame themselves for Elly, I think we can called it "the climax of About Elly".Elly is immolated by their unresponsive,inveracity and dishonesty.

In conclusion:We can understand About Elly when we donot watch it as an entertainment.

It speaks with us, it says:LIE CAN BE RUINOUS AND PERNICIOUS.

  ‌By Sina Azadi 

 

توصه های امنیتی و حفاظتی


شهروندان گرامی * توصیه های حفاظتی را با دقت و ظرافت عمل نمایید


ما در دنیای پرآشوبی زندگی می کنیم. حفظ امنیت خویشتن و اجتناب از آسیب برای هر فردی قابل تصور است. گاهی حتی محتاط ترین و به لحاظ امنیتی آگاه ترین افراد، دچار آسیب های امنیتی می شوند. گر چه امنیت تضمین شدنی نیست ولی به طور خارق العاده ای قابل افزایش است. همه دستگاه های امنیتی کشور از جمله کارکنان وزارت اطلاعات، برای حفظ امنیت ملی، بطور شبانه روزی در حال تلاش هستند. اما این میسر نخواهد شد مگر این که هر یک از شهروندان عزیز ایرانی، نسبت به امنیت خود و سایر همنوعان احساس مسئولیت و تلاش نمایند. برای این مقصود، هر شخص باید برای افزایش ایمنی خود، قواعد مربوط به امنیت فردی را بیاموزد. آشنایی هر یک از ما با برخی اقدامات خود حفاظتی، اولین گام برای دفاع و حفاظت شخصی در مقابل خطرات غیرقابل پیش بینی است.
 
 
توصیه های حفاظتی در محل سکونت و کار:
1-هرگز نسبت به آن چه که در اطراف شما رخ می دهد، بی اعتنا نباشید.
2- هرگز نسبت به حضور نیروهای خدماتی در محیط زندگی به‏ صورت ناخواسته بی تفاوت نباشید.
همواره نسبت به حضور بی موقع، طولانی مدت و خارج از برنامه افرادی با پوشش نیروی خدماتی شهرداری، کارگران سیار و ... در کوچه و خیابان خود حساس باشید. دشمن ممکن است از طریق ارسال نیروهای خدماتی و‏... نسبت به شناسایی و آسیب رساندن به شما یا نزدیکانتان اقدام نماید.
 
3- هرگز فرزندان خردسالتان را حتی لحظه ای در کوچه یا ورودی منزل برای بازی یا هر دلیل دیگر، تنها نگذارید.    
کوچک ترین فرصت می تواند احتمال آسیب رساندن افراد شیاد و آدم ربا را به شما افزایش دهد.
 
4- هرگز افراد دوره گرد و ناشناس نظیر کارگر، فروشنده سیار و ... با منظورهای مختلف به منزل خود راه ندهید. 
دشمن به ‏منظور جمع آوری اطلاعات با پوشش‏های مختلف کارگری،  در اطراف محیط زندگی شما حضور پیدا کرده تا با این پوشش به داخل منزل شما ورود نماید. 
 
4- هرگز نسبت به پارک طولانی مدت اتومبیل‏های متفرقه در اطراف محیط کار یا زندگی خود بی تفاوت نباشید.
اتومبیل‏هایی که به‏صورت طولانی و نامعلومی در اطراف محل کار شما پارک شده باشند، می‏توانند متعلق به یک گروه متخلف، سارق یا حتی جنایت کار باشد. 
 
5- هرگز کلیدهای محل کار، منزل، خودرو و سایر اماکن خود را در اختیار افرادی که اطمینان قطعی از او ندارید، قرار ندهید (حتی نزدیک‏ترین افراد).‌
قرار دادن کلید در اختیار دیگران حتی برای یک لحظه امکان قالب گیری و ساخت کلید یدکی را برای آن‏ها ‏فراهم می‏‏سازد.  
 
6- هرگز جهت تعویض یا تعمیر قفل‏های محیط زندگی و کار خود، از افراد متفرقه استفاده ننمائید.
استفاده از افراد متفرقه جهت تعمیر قفل‏های یک محیط می‏تواند عواقب جبران ناپذیری در پی داشته باشد. زیرا این‏گونه ‏‏‏‏افراد مهارت خاصی در باز کردن قفل‏ها داشته و به‏راحتی می‏توانند نمونه‏هایی از کلیدها برای خود تهیه نمایند. تعویض مغزی داخل قفل کار چندان پیچیده ای نیست، سعی نمایید خودتان آن را تعویض نموده و یا به افراد مطمئن بسپارید.
 
7- هرگز محیط کار و زندگی خود را بدون اطمینان از قفل بودن درب‏ها، رها نکنید.
 
8 -هرگز از وسایل ایمنی محیط زندگی و کار خود غافل نشوید.
همیشه نسبت به سیستم‏های ایمنی منزل و محیط کار خود مانند (سیستم‏های اطفای حریق، سنسورها، راه‏های اضطراری و .... ) ‌توجه داشته باشید تا خدای ناکرده دچار عواقب آن نگردید.
 
 
توصیه های حفاظتی در رابطه با همسایگان: 
 
یکی از روش های ساده و بسیار خوب برای افزایش امنیت، برقراری روابط حسنه با همسایگان است. اغلب گفته می شود حصار خوب همسایگان خوب می سازد، ولی این شامل همه حقایق نیست. زیرا، همسایگان خوب حصارهای خوبی هستند. افرادی که شما را می شناسند احتمالاً وضعیت غیر عادی شما را نیز تشخیص می دهند و به کمکتان می آیند. به طور مثال اگر بدانند شما در مسافرت به سر می برید، با شنیدن صدای مشکوک از منزلتان کنجکاوی نموده، با شما و یا با پلیس تماس خواهند گرفت. همسایگان ما معمولاً خودروهایی که در جلوی خانۀ مان و یا در کوچه مقابل پارک می نمایند، یا حتی خودروهای برخی از میهمانان و بستگان ما را که به منزل ما تردد دارند، می شناسند. آن ها با شناختی که از وضعیت ما دارند، می توانند نگهبان خوب و مطمئنی برای اماکن ما باشند. بنابراین توصیه های زیر را مد نظر قرار دهید:
1- هرگز روابط خود با همسایگان را تخریب ننمایید. حتی اگر همسایه ای به شما آزار می رساند، هرگز با او تندی و درگیری فیزیکی ایجاد نکنید. برای حل هر مشکل راه های متختلفی وجود دارد. شما دقت کنید تا بهترین یا کم ضررترین راه را برای حل مشکل خود با همسایه انتخاب نمایید.     
 
2- اگر به صداقت و امانت داری همسایه ای که قصد دارید او را از سفر خود مطلع نمایید، تردید دارید. هرگز مقصد نهایی و زمان دقیق برگشت خود را آشکار ننمایید. به گونه ای که هر روز تصور کند، به منزل برخواهید گشت. همسایه ها به سرعت به عدم حضور شما پی می برند، ولی با این وجود، چنان چه شما اطلاعاتی در اختیار آن ها قرار ندهید، از زمان برگشت شما چیزی نخواهند فهمید.
 
3- - هرگز در مواقعی که قصد سفر طولانی مدت دارید و روابط شما با همسایگان مطلوب نیست، هیچ یک از آن ها را از طولانی بودن سفر خود، مطلع ننمایید. حتی در مواقعی که فقط با برخی یا یکی از همسایه ها، روابط خوبی ندارید، ترجیحاً برای احتیاط در برابر کنجکاوی‏ او و جلوگیری از آسیب احتمالی، فقط اطلاعات ضروری را درباره علت عدم حضور خود، در اختیار همسایه ذی صلاح قرار دهید.   
 
توصیه های حفاظتی در برخوردهای اجتماعی و حضور دیگران :
1- هرگز به افرادی که از پیشینه و اصل و نسبش اطلاع دقیقی ندارید، اعتماد نکنید.
 
2- هرگز به کسانی که بدون دلیل منطقی به شما ابراز علاقه می کنند، به ویژه غریبه ها اعتماد نکنید.
 
3- اگر با افراد ناشناس قرار ملاقات دارید هرگز با او در مکان های ناآشنا و خصوصی دیدار نکنید. زیرا افراد معمولاً در ملاء عام کم تر مورد حمله واقع می شوند.
 
4- هرگز دیگران را از اهداف کاری خود مطلع نکنید.
در صورتی که نیازی به اطلاع دیگران از اهداف کاری نباشد، هرگز اهداف و مراحل کار خود را برای دیگران بازگو نکنید. اطلاع دیگران از اسرار و اهداف کاری شما معمولاً باعث مشکلات لاینحلی خواهد شد که شما را به ‏شدت پشیمان خواهد کرد.
 
5- هرگز نسبت به کنجکاوی دیگران در امور کاری خود بی تفاوت نباشید.
کنجکاوی دیگران در امور کاری شما ممکن است موجب دردسرهایی گردد. برخی افراد سودجو پس از اخذ اطلاعات لازم، اقدام به غصب عنوان شغلی و جایگاه اداری شما نموده و با نام شما از اعتماد مردم سوء استفاده نموده و تحت عنوان حل مشکل اداری آن ها، اقدام به کلاهبرداری نماید.
 
6- هرگز نسبت به اطلاع دیگران از مسائل کاری خود بی تفاوت نباشید.
در صورتی که متوجه شده اید دیگران از مسائل محرمانه کاری شما مطلع شده‏اند، ‏آن‏ را جدی بگیرید. زیرا ممکن است به نحوی به اطلاعات شما دسترسی یافته یا ‏‏‏‏اطلاعات شما به سرقت رفته باشد.
 
7-هرگز نسبت به رفتار غیرعادی دیگران (سردی یا گرمی) نسبت به خود، بی تفاوت نباشید.
برخوردهای سرد می تواند حاکی از کدورتی باشد که قادر به بیان آن نیست یا شرایط مناسبی برای آشکار کردن آن فراهم نشده است. این کدورت تدریجاً مبدل به دشمنی خواهد شد. لذا قبل از این که بذر کینه و نفرت رشد نماید، سعی کنید از بی ربط بودن رفتار غیرعادی دیگران نسبت به خود مطمئن شوید. گرمی و ابراز عطوفت غیرعادی نیز ممکن است ناشی از شکل گیری یک توطئه یا هدفی شوم باشد و ... .  
 
8- هرگز در پی برقراری ارتباط با اتباع بیگانه و اعضای سفارتخانه‏ها نباشید.
هرگونه ارتباط با اتباع بیگانه بدون اطلاع مسئولین چه در داخل و چه در خارج از کشور، ممکن است شما را اسیر دست اجانب و سرویس‏های بیگانه نماید.
 
9- هرگز از وسایل ارتباطی اهدایی از سوی افراد استفاده نکنید.
یکی از بهترین روش‏های دسترسی به اطلاعات شخصی یا ورود به حریم خصوصی افراد، اهدای وسایل ارتباطی مانند: دستگاه تلفن، نمابر، مودم، پرینتر، دستگاه کپی، گوشی موبایل و ... می‏‏باشد.
 
10- هرگز قفل‏های رمزدار خود را ‏‏در حضور دیگران باز نکنید.
هر قدر سرعت عمل شما در باز کرده قفل‏های رمز دار بالا باشد، باز هم نمی‏‏‏‏توان اطمینان داد که ذهن افراد حاضر نمی‏‏‏‏تواند آن را به‏خاطر بسپارد. افراد تیزهوش با یک‏بار نگاه کردن به نحوه باز کردن قفل‏های رمزدار، می‏توانند آن را به خاطر بسپارند.
 
11- هرگز در هنگام باز کردن قفل‏های رمزدار، رمز قفل‏ها را به زبان نیاورید.
بعضی افراد طبق عادت هنگام بازکردن قفل‏های رمزدار رمزها را به زبان می‏‏آورند. این کار می‏تواند مخاطرات جدی برای آن‏ها ‏در برداشته باشد. زیرا در صورتی که افرادی در محیط حضور داشته باشند، به‏راحتی از اعداد رمز مطلع گردد.
 
12- هرگز در مکان‏های عمومی، باز،ساکت و پابت با بستگان، دوستان و همکاران به بحث و گفت‏وگو نپردازید.
با توجه به متصور بودن ‌دقت و توجه غریبه ها به سخنان شما، هرگونه بحث و گفت‏وگو در این مکان‏ها عواقب جبران ناپذیری خواهد داشت. لذا در صورت نیاز و ضرورت بحث به گفت‏و‏گو در این اماکن، حتماً در حال حرکت و آهسته تر صحبت کنید.
 
13- هرگز نیازمندی‏های شخصی خود را نزد افراد غیرمطمئن بازگو نکنید.
بازگو کردن نیازهای شخصی نزد دیگران ارائه نقطه ضعفی از سوی شماست که غریبه ها می‏توانند از این نقطه ضعف سوء استفاده کرده شما را مدیون خود نموده تا در مواقع نیاز از شما بهره کشی نمایند.
 
14- هرگز از اعداد مشخص مانند ( شماره تلفن،‌تاریخ تولد، شماره ماشین، سال تولد و ...) به‏عنوان‏‏ رمز قفل‏های رمزدار خود استفاده ننمایید.
معمولاً افراد به‏منظور سهولت در به‏خاطر سپردن رمزها از شماره‏های شناخته شده استفاده می‏‏کنند. این امر کمک زیادی به افرادی می‏‏کند که می‏خواهند قفل‏های رمزدار را باز کنند. پیشنهاد می‏‏شود رمز قفل‏های خود را هر از گاهی تعویض نمایید تا امنیت قفل‏ها بیش‏تر‏‏‏ گردد‏.
 
15- هرگز رمز قفل‏های خود را در جایی یادداشت نکنید.
بعضی از افراد به خاطر عدم اطمینان به حافظه خود رمزهای خود را یادداشت کرده و در جایی نگهداری می‏کنند. این کار ضریب اطمینان و حفاظت شما را به‏شدت کاهش می‏دهد. زیرا ممکن است این رمز بر حسب اتفاق در اختیار دیگران قرار گیرد.
 
16- هرگز به امید انجام معاملات پرسود، سرمایه گذاری در بورس های خارجی و شرکت های اقتصادی و ... ، پول خود را در اختیار حتی صمیمی ترین دوست خود قرار ندهید.
چه بسا ممکن است دوست صمیمی شما به اشتباه خود واقف نبوده و مغلوب نیرنگ افراد شیاد و گروه های گلدکوئیستی شده باشد. 
 
 17- هرگز از به ‏خاطر سپردن شماره تلفن‏های ضروری غفلت نکنید.
همواره سعی کنید شماره تلفن‏های ضروری خود را مانند (شماره تلفن روابط عمومی وزارت اطلاعات، فوریت‏های پلیسی، اورژانس، آتش نشانی و ....) را به‏خاطر سپرده تا در مواقعی که دچار مشکل شده یا ‏‏‏‏مورد نیازتان شد، به آن‏ها ‏دسترسی داشته باشید.
 
18- هرگز آمادگی جسمانی خود را از دست ندهید.
کسب آمادگی جسمانی علاوه بر سلامتی و نشاط، شما را در خطرات احتمالی یاری رسانده و در بعضی مواقع جان شما را از بعضی تهدیدات حفظ می‏نماید.
 
19- هرگز از مسائل عقیدتی غافل نشوید.
هیچ‏گاه از ارتباط با خداوند غافل نشده و در کلیه امور از او یاری بجوئید. زیرا زندگی دنیوی بسیار پرپیچ و خم و مخاطره آمیز بوده و تنها او می‏تواند شما را ‏‏در این راه یاری نماید.
 
توصیه های حفاظتی درخصوص خودرو:
تروریست نمی­تواند بدون دسترسی به خودروی شما، بمب یا مواد منفجره را در آن کار بگذارد. به همین دلیل اتخاذ اقدامات حفاظتی در مورد سرقت خودروی شما در جاهایی که احتمال دارد هدف حمله تروریستی قرار بگیرید، کاملاً ضروری است. لذا به توصیه های ذیل توجه کنید:
 1- همواره حتی اگر قصد دارید فقط لحظاتی خودروی خود را ترک کنید (برای خرید یا ...) شیشه هایش را بالا کشیده و درب آن را قفل کنید. در صورت امکان، ماشین را به هنگام شب در خیابان رها نکنید.   
 
2-چنان چه در محیطی ناامن و پرخطر قرار داشته یا سکونت دارید، درب باک را قفل کرده و درب لوله اگزوز را با سرپوشی ببندید. بدین ترتیب قراردادن مواد منفجره در خودروی شما مشکل‏تر می­شود. نگذارید کسی در نبود شما به صندوق عقب ماشین دسترسی پیدا کند. 
3- وقتی خودرو را در محوطه­ای باز پارک می­کنید، قبل از خروج از ماشین، مراقب افراد مشکوک حاضر در محل و چشم هایی که شما را می پایند، باشید. در صورت مشاهده افراد مشکوک با ماشین از محل دور شوید. 
 
4-وقتی ماشین را در محوطه­ای نامن پارک کرده و سپس  به طرف ماشین برگشته­­اید، ابتدا دور ماشین قدم زده و قبل از سوار شدن، اطراف آن را به دقت بررسی کنید. در مناطق پر خطر، شاید بد نباشد در جستجوی هر ردپایی از سیم یا نوار غیرعادی، زیر ماشین را خوب بگردید.
 
5- هرگاه متوجه حمله علیه خود شده اید، باید بدون در اختیار داشتنِ زمان کافی برای سنجش تمامی پیامدهای احتمالی، تصمیمی لحظه­ای بگیرید. لذا برای تسریع تصمیم گیری در این زمینه، می­توانید از قبل در ذهن خود مشخص کنید که تحت شرایط مختلف و احتمالی، چه واکنشی خواهید داشت.
 
6- هرگز در هنگام حوادث رانندگی، ‌خود را با طرف مقابل درگیر نکنید.
چنان چه حادثه در مناطق ناامن یا غریب برایتان رخ داده است، از پذیرفتن هرگونه پیش‏نهاد توسط طرف مقابل امتناع کرده و سعی کنید موضوع را توسط کارشناسان راهنمایی و رانندگی حل کنید. زیرا ممکن است پیش‏نهادهایی از قبیل تعمیر اتومبیل توسط طرف مقابل، اخذ آدرس منزل و مدارک شناسایی، شماره تلفن و غیره از طرف مقابل درخواست گردد. شما باید هشیارانه به این موضوعات توجه داشته باشید.
 
4-هرگز در هنگام رانندگی نسبت به اتومبیل‏های پشت سر خود بی تفاوت نباشید.
هر فرد، ممکن است در معرض سوء قصد افراد ناباب واقع گردد. بنابراین، هوشیاری در هنگام رانندگی می‏تواند شما را از این موضوع مطلع کند. به‏خصوص اگر در ساعات مشخصی به محیط کار خود رفته یا ‏‏‏‏آن جا را ترک می‏‏کنید.
 
 
توصیه های حفاظتی در نگهداری اسناد و مدارک شخصی:
 
1- هرگز نسبت به حمل وسایل و اسناد و مدارک شخصی خود از محیط زندگی و کار بی تفاوت نباشید.
برخی افراد در جیب، کیف و دیگر وسایل شخصی خود اسناد و مدارک یا ‏‏‏‏کاغذهای یادداشت و ...  قرار داده و به همراه خود حمل می‏کنند. این کار موجب می‏گردد افراد دیگر به‏طور تصادفی به این اسناد دسترسی پیدا کنند.
 
2- هرگز در محیط‏های متفرقه کیف اسناد و مدارک را از خود جدا نکنید.
بعضاً مشاهده می‏گردد، برخی افراد کیف و اسناد و مدارک خود را در محیط کار دیگران گذاشته و برای کارهای متفرقه، مانند رفتن برای رفع حاجت و غیره محیط را ترک می‏کنند. در بعضی مواقع فراموش می‏کنند که وسایل خود را از اطاق دیگران بردارند. لذا هرگز اسناد و مدارک خود را در هیچ شرایطی از خود جدا نکنید تا دچار عواقب بعدی آن نگردید.
 
3- هرگز در مواقع غیرضروری اسناد و مدارک را به همراه خود حمل نکنید.
بعضی افراد عادت به حمل اسناد و مدارک غیرضروری داشته و گاهی اوقات آن‏ها ‏را در داخل اتومبیل گذاشته و به خرید یا ‏‏‏‏کارهای متفرقه می‏روند. به همراه داشتن اسناد و مدارک همیشه مسئولیت افراد را نسبت به حامل آن‏ها ‏سنگین‏تر نموده و خطرات سرقت برای آن‏ها ‏متصور است. لذا پیش‏نهاد می‏گردد، هر روز کیف اسناد و مدارک خود را بازدید کرده و مدارک اضافی را از آن خارج نمائید.
 
******
 
توصیه های حفاظتی در استفاده از تلفن:
 
1- هرگز تلفن همراه خود را در اختیار دیگران قرار ندهید.
سیم کارت تلفن همراه به‏راحتی قابل کپی برداری بوده و دیگری به‏راحتی می‏تواند از سیم کارت و هم‏چنین اطلاعات ذخیره شده در آن (‌شماره‏های ذخیره شده، ‌پیغام‏ها، قرارها و ... ) کپی برداری نماید.
از آن‏جا که اطلاعات ذخیره شده در دستگاه تلفن همراه، بخشی در حافظه دستگاه قرار می‏گیرد، باید همواره هنگام تعویض و فروش یا ‏‏‏‏تعمیر گوشی تلفن همراه، اطلاعات ذخیره شده در حافظه گوشی را پاک نمائید.
 
2- هرگز از تلفن همراه افراد ناشناس برای برقراری ارتباط خود استفاده نکنید.
در بعضی مواقع ممکن است شما نیاز فوری به برقراری تماس تلفنی داشته ولی چون دستگاه تلفن خود را در اختیار نداشته یا امکان تماس با آن وجود ندارد، ممکن است از تلفن همراه دیگران استفاده کنید. از آن جا که شماره تماس در حافظه تلفن همراه او ثبت می‏‏گردد. لذا از تلفن های عمومی مخابرات استفاده کنید، یا از تلفن همراه افراد مطمئن، کسبه های ثابت و ... استفاده نموده و حتی‏المقدور پس از تماس، شماره را حذف نمایید.  
 
3- هرگز به مکالمات تلفنی افراد ناشناس اعتماد نکنید.
یکی از سریع‏ترین و ارزان‏ترین روش جمع آوری اطلاعات تخلیه تلفنی است که برخی افراد با تقلید صدا، غصب عنوان مراکز دولتی و موجه، پوشش های شغلی مختلف و ترفندهای بسیار جالبی اقدام به کسب اطلاعات از دیگران می‏‏نمایند. مواظب باشید، حتی برخی افراد حرفه ای نیز ممکن است فریب خورده و ناخواسته اطلاعات ارزشمندی را در اختیار تماس گیرنده قرار ‏دهد.
 
4- هرگز منوی «بلوتوث» تلفن همراه را در حالت فعال قرار ندهید.
یکی از امکانات انتقال اطلاعات به‏صورت بی سیم استفاده سیستم «بلوتوث» می‏باشد. گوشی‏های جدید تلفن همراه دارای این قابلیت بوده و از این طریق اطلاعات خود را مبادله می‏‏کنند. در صورت فعال بودن این قابلیت در تلفن همراه، افراد ناشناس تا فاصله 50 متری از شما می‏توانند از اطلاعات دستگاه تلفن همراه شما بهره برداری کرده یا ‏‏‏‏با ارسال ویروس گوشی شما را دچار مشکل کنند.
 
 
5- هرگز از تلفن‏های بی سیم در ارتباطات تلفنی استفاده نکنید.
فرکانس تلفن‏های بی سیمی اغلب توسط رادیو موج FM–SW-AM و کانال‏های تلویزیونی قابل دریافت می‏باشند. بنابراین، دیگران به ویژه همسایه‏ها ‏به‏راحتی می‏توانند، مکالمات تلفنی شما را شنود کنند. به همین خاطر، هیچ گاه سعی در استفاده بی سیمی نداشته باشید. در صورت لزوم، مطالب سری و مهم خود را از این طریق رد و بدل نکنید.
 
 
6- هرگز شماره تلفن دوستان، آشنایان و همکاران خود را بر روی کاغذ باطله، روزنامه، پشت جعبه دستمال کاغذی و موارد مشابه یادداشت ننمائید.
بارها مشاهده می شود که افراد هنگام مکالمات تلفنی شماره تلفن دیگران را بر روی روزنامه نوشته، نسبت به آن بی توجه می‏باشند. این در حالی است که در صورت خارج شدن روزنامه‏های باطله، این‏گونه ‏‏‏‏اطلاعات نیز خارج می‏گردد.
 
 
توصیه های حفاظتی در استفاده از رایانه ها:
 1- هرگز از رایانه خود به ویژه در محل کار، بدون رمز عبور (پسورد‌) استفاده نکنید.
همیشه برای رایانه خود رمز عبور تعیین کرده و آن را طوری تنظیم نمائید که در صورت عدم استفاده از آن به مدت (حداکثر) ‌پنج دقیقه از شما اسم عبور درخواست نماید. این کار مانعی برای دسترسی دیگران به رایانه شما خواهد بود و تا حدودی امنیت سیستم شما را افزایش می‏دهد.
 
2- هرگز از رمز عبور ساده و مشخص استفاده نکنید.
سعی کنید رمز عبورهای سیستم خود را پیچیده و غیرقابل پیش بینی انتخاب کنید. انتخاب رمز عبور با کارکترهای زیاد، با حروف و اعداد، حروف کوچک و بزرگ و یا انتخاب آن به زبان دیگر، می‏تواند امنیت سیستم شما را افزایش دهد.
 
3- هرگز اطلاعات محرمانه خود را در فایل‏های آشکار و سهل الوصول قرار ندهید.
فایل‏های محرمانه خود را می‏توانید به‏صورت پنهان و در زیر مجموعه فایل‏های سیستمی یا ‏‏‏‏زیر مجموعه سایر برنامه‏های نصبی سیستم قرار دهید تا به‏راحتی در اختیار افراد بیگانه قرار نگیرد. در غیر این صورت، احتمال دسترسی راحت به این‏گونه ‏‏‏‏فایل‏های همواره متصور است.
 
4- هرگز از کامپیوتری که دارای اطلاعات محرمانه و با اطلاعات خصوصی است، برای متصل شدن به اینترنت استفاده نکنید.
همیشه در هنگام متصل شدن به اینترنت خطر سرقت اطلاعات، ‌تخریب اطلاعات به‏صورت جدی وجود داشته و در صورت بی تفاوتی به این مطلب خطرات جبران ناپذیری سیستم و اطلاعات شما را تهدید می‏‏کند.
 
5- هرگز کامپیوتر خود را که حاوی اطلاعات محرمانه یا ‏‏‏‏خصوصی است، جهت تعمیر به افراد متفرقه و ناشناس ندهید.
حتماً نسبت به تعمیرکار کامپیوتر خود اطمینان حاصل نموده و سعی کنید شخصاً هنگام تعمیر حضور داشته باشید.
6- هرگز قطعات آسیب دیده سیستم کامپیوتر خود را (مانند: ‌هارد، فلاپی، ‌سی دی ‌و ... ) دور نیاندازید.
حتما این‏گونه ‏‏‏‏لوازم از کار افتاده را منهدم کرده و امکان بهره برداری مجدد را از آن‏ها ‏بگیرید. اغلب کامپیوترهای مستعمل و از رده خارج شده دارای اطلاعات ارزشمندی است که در هنگام تعویض یا فروش بر اثر سهل انگاری در سیستم‏ها باقی مانده است. هم‏چنین امکان بازیافت اطلاعات از حافظه‏های پاک شده سیستم وجود داشته و صرف پاک کردن یا ‏‏‏‏فرمت کردن سیستم نمی‏توان از پاک شدن صد در صد آن‏ها ‏اطمینان داشت. بنابراین بعضی از افراد تصور می‏کنند با پاک کردن هاردهای مستعمل تمام اطلاعات آن‏ها ‏از بین رفته و می‏توانند آن‏ها ‏را دور ریخته یا ‏‏به فروش برسانند.
 
7- هرگز به تماس‏های تلفنی از طریق اینترنت اعتماد نداشته باشید.
امروز اغلب تلفن‏های خارج از کشور توسط تماس‏های تلفنی اینترنتی صورت می‏گیرد که کارت‏های خدماتی آن‏ها ‏در همه جا قابل دسترس می‏باشد. از آن‏جا که شرکت‏های خدمات اینترنت (‌آی- اس- پی) ‌و کشورهای سرویس دهنده (بک بن) توانایی استراق سمع تمامی مکالمات تلفنی را دارند. استفاده از این ارتباطات نیز ناامن و غیرمطمئن می‏باشد.
 
8- هرگز از مشخصات اصلی خود در محیط اینترنت استفاده نکنید.
در هنگام حضور افراد در خارج از کشور یکی از راه‏های به‏دست آوردن اطلاعات از آن‏ها‏، مراجعه به فضای اینترنت می‏باشد. در صورتی که مشخصات شما در یک سایت یا ایمیل یا .... مشاهده گردد. اطلاعات با ارزشی نسبت به شما می‏تواند به‏دست آید.
 
9- هرگز از کامپیوتر مخصوص اینترنت برای کارهای متفرقه استفاده ننمائید.
در نظر دشته باشید که مودم، ‌پرینتر، اسکنر و بعضی از اجزای داخلی کامپیوتر «آی- پی» پذیر بوده و می‏تواند اطلاعات خود را به آدرس برنامه ریزی شده از طریق اینترنت ارسال کنند. بنابراین ممکن است نامه‏ای ‏‏که تایپ کرده و پرینت گرفته‏اید و حتی از کامپیوتر خود را که پاک کرده‏اید، بعد از آن‏که به اینترنت متصل می‏‏شوید، ‌به آدرس برنامه ریزی شده ارسال گشته بدون آن‏که شما از آن مطلع گردید.
 
10- هرگز نسبت به محافظت و نگهداری نسخه ذخیره اطلاعات (backup ) بی تفاوت نباشید.
معمولاً به‏خاطر محافظت از اطلاعات و پیش‏گیری از تخریب آن‏ها ‏اقدام به تهیه نسخه‏های ذخیره می‏‏نمایند. حفاظت و نگهداری این نسخه‏ها ‏حتی از اطلاعاتی که در سیستم‏ها نگهداری می‏‏شوند با اهمیت‏تر می‏‏باشد. زیرا این اطلاعات به‏صورت آماده و بدون دردسر می‏‏باشند. سهل انگاری در نگهداری از این نسخه‏های ذخیره بعضاً معضلات جبران ناپذیری در بر خواهد داشت.
 
12- هرگز در مواقع غیرضروری سیستم خود را به شبکه اینترنت متصل ننمائید.
اغلب در ارتباطات لیزلاین و شبکه‏ای‏‏، ارتباط اینترنتی به‏صورت پیوسته و شبانه روزی است. اما با توجه به تهدیداتی که از این طریق برای سیستم شما متصور است، در مواقعی که نیازی به ارتباط با اینترنت ندارید، ‌آن را قطع نمائید تا از گزند هکرها و جاسوسان اینترنتی و عوامل بیگانه در امان باشید. هکرها توانائی فعال‏سازی میکروفن و دوربین (‌وب کم) ‌شما را بدون توافق با شما را دارند. لذا با توجه به متصل بودن بی‏مورد و طولانی مدت سیستم شما به اینترنت این‏گونه ‏‏‏‏خطرات همواره متصور است.
 
13-هرگز نسبت به تهیه نسخه ذخیره از اطلاعات درون رایانه خود مسامحه نکنید.
رایانه‏ها ‏ابزار قابل اطمینانی نیستند و همواره احتمال صدمه دیدن آن‏ها ‏متصور است لذا همیشه سعی کنید از اطلاعات داخل سیستم خود یک نسخه ذخیره داشته باشید تا در صورت بروز هرگونه اختلالی اطلاعات شما در اختیارتان باشد.
14- هرگز به موارد شناخته نشده در اینترنت پاسخ ندهید.
ایمیل‏های ناشناخته یکی از موارد بوده که هرگز نباید آن‏ها ‏را گشود، زیرا در مواردی با گشودن ایمیل یا یک تصویر اینترنتی تروجانی از این طریق وارد سیستم شما گشته و مراحل کار جاسوسی و نفوذ به سیستم شما را آغاز می‏‏نماید یا ‏‏‏‏پنجره‏هایی که در خلال کار با اینترنت به‏صورت ناخواسته ظاهر گشته یا ‏‏‏‏درخواست‏های اشتراک در سایت، شما را ترغیب به دادن نام کاربر و نام عبور می‏‏نماید که از این طریق اطلاعات مربوط به رمز عبور شما را در اختیار گرفته و از آن بهره برداری ‏‏کنند.
 
 
توصیه های حفاظتی در رابطه با مسافرت:  
خطر در گوشه و کنار دنیا وجود دارد اما ماهیت و شدت آن در هر کشور یا منطقه متفاوت است. صرف نظر از جایی که می روید شما باید در رابطه با مسافرت خود اقدامات اساسی خاصی را انجام دهید. سطح این اقدام بستگی به مقصد دقیق شما دارد. مع الوصف، برای مسافرت به توصیه های ذیل توجه کنید:
1- هرگز بدون آشنایی کافی از مقصد و مسیری که برای سفر انتخاب می کنید، به مسافرت نروید. قبل از سفر درباره پاسخ سئوالات زیر تحقیق کنید.
الف. آیا برای سفر به مقصد مورد نظر هشدار خاصی به لحاظ امنیتی، سیل، آتش سوزی، زلزله، برف و بوران و ... داده شده است یا خیر؟
امروزه، با گسترش امکانات ارتباطی، فنی و ماهواره ای، به راحتی می توان از وضعیت راه ها، آب و هوا، حوادث طبیعی خطرناک مثل وقوع سیل و طوفان و ... مطلع شد. حصول اطمینان از ایمنی راه ها و مسیری که باید طی کنیم. هم چنین به همراه داشتن تجهیزات مورد نیاز سفر، ما را در برابر آسیب های احتمالی محفوظ نگاه می دارد.
ب. امنیت جاده ای در چه ساعاتی از شب یا روز کاهش می یابد؟
ج. چه امکانات جاده ای برای حوادث احتمالی وجود دارد؟
د. کدام نقطه از مسیری که طی خواهید کرد، برای اطراق و استراحت بین راهی مناسب و امن تر است؟
کدام منطقه از مسیر سفر، آب آشامیدنی لوله کشی شده دارند و در کدامیک باید از بطری های آب استفاده کرد؟.
هـ. چه رستوران هایی را برای صرف غذا باید انتخاب کرد؟
و. مصرف چه غذای بین راهی مناسب تر است؟
2- در صورت تمایل به صرف غذا در رستوران ها هرگز سالاد (به ویژه در رستوران های ناشناس)، میوه های پوست نکنده و آشامیدنی های همراه با یخ را میل نکنید.
 
3-هرگز پول ها و اشیاء ارزشمند خود را در یک کیف یا یک ظرف قرار ندهید.
سعی کنید قبل از سفر، وضعیت فرهنگی و اقتصادی ساکنین مناطقی که در مسیرتان قرار خواهند گرفت، اطلاعات لازم را بدست بیاورید. محتویات کیف شما شاید معادل ماه ها حقوق افرادی باشد که در مناطق فقیرنشین زندگی می‏کنند. معمولاً مسافران پول نقد و اموال ارزشمند تری نسبت به افراد بومی دارند، لذا ممکن است به راحتی هدف دستبرد یا حمله افراد ناشناس قرار بگیرید. به ویژه آن که بومی ها، مناطق امن و ناامن را می شناسند. عدم آشنایی با افراد و محیط یا محدوده ای که تردد می‏کنید، مطمئناً احتمال آسیب پذیری را افزایش می دهد.  
 
4- هرگز از مردم رهگذر در خیابان آدرس نپرسید. سعی کنید افسر پلیس یا مسئولی را پیدا کنید.
 با این کار یک فرد غریبه را از مقصد خود مطلع می کنید. نقشه ای تهیه نموده و از کسانی کمک بگیرید که احتمال بیش‏تری دارد به شما کمک کند. برای انتخاب بهترین و ایمن ترین مسیر، همیشه از افراد موجه مثل مأمورین راهنمایی و رانندگی و یا افرادی که شناسایی آن ها آسان است، مثل رانندگان تاکسی، مغازه دارها و ... سئوال نمایید. در موارد خاص، وقتی فرد مطمئنی را برای اخذ راهنمایی نیافتید، سعی نمایید در پرسش خود مقصد نهایی خود را بیان نکنید بلکه در شهرهای بین راهی براساس نقشه ای که در اختیار دارید، آدرس نزدیک ترین شهر بعدی مسیر خود را بپرسید تا دیگران از مقصد نهایی شما مطلع نگردند.   
5- در مسافرت، هرگز اسناد خود را درون هتل‏ها ‏جا نگذارید.
در مسافرت های به ویژه مسافرت‏های خارج از کشور سعی کنید هیچ‏گونه اسناد و مدارکی به همراه خود به داخل هتل‏ها نبرید و در صورت نیاز هرگز آن‏ها ‏را در داخل هتل ‏جا نگذارید. زیرا افراد غریبه می توانند در غیاب شما با پوشش نظافت به داخل اطاق‏های هتل رفته و به اسناد شما دسترسی پیدا کنند.
 
 
توصیه های حفاظتی درخصوص اقلام پستی:
1-هرگز اقلام پستی و نامه های مشکوک و غیرقابل انتظار را از کسی دریافت نکنید. حتماً اعضای خانواده و کارکنان خانه شما باید از پذیرش هرگونه بسته­ای در منزل اجتناب کنند. (اگر دارای شغل دیگری نیز هستید) در محل کار خود نیز اطمینان یابید که کارکنان دفتری نحوه برخورد با نامه­ها یا بسته­های مشکوک را می­دانند، به ویژه  وقتی در خارج از کشور حضور دارید، با حساسیت بیش‏تری به این بسته ها توجه کنید.  
 
 2- بسته یا نامه مشکوک را هیچ گاه نباید لمس و جابه جا کرد. وجود چنین اقلامی را فوراً به مقامات امنیتی  اطلاع داده و افراد را از آن دور کنید. هرگونه جابه جایی به ویژه برش نوار دور بسته،  بست‏ها، یا هرگونه بسته­بندی روی بسته مشکوک، چه­بسا موجب انفجارِ ابزار گردد.
 
3- هرگز بسته یا نامه مشکوک را باز نکرده و یا در آب قرار ندهید زیرا شاید موجب انفجار آن گردد. 
******
سایر توصیه های حفاظتی:

1-در صورت مشاهده افراد مشکوک، تروریست و خرابکار مراتب را به مراکز امنیتی به ویژه ستاد خبری وزارت اطلاعات به شماره 113، اطلاع دهید.
 
2- چنان چه دارای دوربین عکاسی یا گوشی تلفن همراه دوربین دار هستید، حتی المقدور از آن ها و متعلقاتشان، از جمله خودرو و ... تصویربرداری نمایید.
3- در صورت امکان بدون این که ایجاد حساسیت کنید، آن ها را تعقیب و آدرس محل استقرار آن ها را کشف نمایید.
 
4- چنان چه شئی مشکوکی را به خودروی دیگران چسبانده یا در مکانی رها نموده اند، به آن نزدیک نشده، بلافاصله به افراد مسئول اطلاع دهید. 
 
5- هرگز به افرادی که خود را مأمور وزارت اطلاعات معرفی نموده و در مراکز غیررسمی با شما قرار ملاقات می گذارند، اعتماد نکنید و بلافاصله به ستاد خبری وزات اطلاعات به شماره 113 اطلاع دهید. 
 
6- هرگز در ارزیابی های خود به ظاهر افراد اکتفا نکنید، افراد شیاد هرگز چهره واقعی خود را به شما نشان نخواهند داد.
 
این مطالب از سایت وزارت اطلاعات برداشت شده است.

نوروز ۱۳۸۹ خورشیدی مبارک

 به نام خداوند رحمتگر مهربان 

 

پیشاپیش عید نوروز را به همه ایرانیان تبریک عرض میکنم امیدوارم سال خوبی را پیش رو داشته باشید  

((در‌مورد بنیاد جشن نوروز مطالب بیشماری بیان شده که در این‌جا نمونه‌هایی از آنها را ذکر می‌نماییم.
1. در روایات زرتشتی و بیشتر نویسندگان ایرانی و عرب و شاعران از‌جمله فردوسی، بنیاد آن را به جمشید پادشاه پیشدادی نسبت می‌دهند و می‌گویند: جمشید شاه تختی بساخت که دیوان آن‌را بدوش گرفته به هوا بردند و به یک روزه از کوه دماوند به بابل فرود آوردند، مردم با مشاهده این عمل در شگفت شدند و آن روز خاص را نوروز خواندند.
فردوسی می‌گوید:

چـو خــورشیــد تـابـان میــان هــوا
نشستــه برو شــــاه فـــرمـــــانـــروا
جهـــان انجمن شــد بر آن تخت او
شــگفتی فــرو مــانــده از بخت او
بــه جمشیــد بر گــوهـر افشـانـدنـد
مرآن روز راروز نوروز خــوانــدنــد
ســر ســال نـو هـرمـز فــــرودیـــن
بر آســـوده از رنـــج روی زمیـــن
بـــزرگان به شـــادی بیـــاراستنـــد
مـی و جـام و رامشگـران خواستنـد
چنیــن جــشن فــرخ از آن روزگار
به ما ماند از آن خسروان یادگار(1)


2. حکیم عمر خیام در نوروزنامه راجع به جشن نوروز می‌گوید:
از آن بوده است که آفتاب در هر 365 شبانه‌روز و ربعی به اول دقیقه حمل بازآید و چون جمشید از آن آگاهی یافت آن را نوروز نام نهاده پس از آن پادشاهان و دیگر مردمان به او اقتدا کردند و آن روز را جشن گرفتند و به جهانیان خبر دادند تا همگان آن را بدانند وآن تاریخ را نگاهدارند و بر پادشاهان واجب است که آیین و جشن و رسم ملوک را به‌جای آرند. از بهر مبارکی و خرمی‌کردن در اول سال هر‌کسی در نوروز جشن کند تا نوروز دیگر عمر در شادی گذراندند.


3. این فصل «فروردگان» است که جشن‌آوری اجداد و نیاکان بود و چنان می‌پنداشتند که در پنج شب متوالی، ارواح طیبه مردگان، برای دیدار وضع زندگی و احوال باز ماندگان به زمین فرود آمده و در خانه و آشیانه خویش مشغول تماشا و سرکشی می‌شوند، اگر خانه تمیز و پاک بود، ارواح مسرور بر می‌گردند، اما در غیر این صورت، آنان غمگین و ناراحت بر‌می‌گردند.
4. روایتی دیگر می‌گوید که نیشکر را جمشید(2)، در این روز پیدا کرد و مردم از کشف و خاصیت آن متحیر شدند. سپس جمشید دستور داد تا از شهد آن شکر ساختند و به مردم هدیه دادند. آن روز را «نوروز» نامیدند.
5. می‌گویند: اهریمن، بلای خشکسالی و قحطی را بر کره زمین فرو نشانید، اما جمشید به جنگ با اهریمن پرداخت وعاقبت اورا شکست داد. آن‌گاه خشکسالی و قحطی را از ریشه خشکانید و به زمین باز گشت. با بازگشت وی، درختان و هرنهال و چوب خشکی سبز شد. بسا مردم این روز را «نوروز» خواندند و هر کس به یمن و مبارکی، در تشتی جو کاشت و این رسم سبزی نشانیدن درایام نوروز از آن زمان تا به امروز باقی مانده است.
6. بیرونی در آثار الباقیه‌(3) می‌نویسد: «از آداب جشن نوروز این بود که در صحن هر‌خانه به هفت ستون، هفت رقم از غلات می‌کاشتند و هر‌یک از آنها که بهتر می‌رویید، دلیل ترقی و خوبی آن نوع غله می‌دانستند».
در المحاسن و الاضداد نوشته شده: «بیست و پنج روز قبل از نوروز در صحن کاخ سلطنتی، دوازده ستون از خشت خام برپا می‌شد که بر هر‌یک از آنها یکی از حبوبات را می‌کاشتند و آنها را نمی‌چیدند مگر با نغمه‌سرایی و خواندن آواز. در ششمین روز نوروز این حبوب را می‌کندند و در مجلس پراکنده می‌نمودند وتا شانزدهم فروردین که مهر روز نام دارد آن را جمع نمی‌کردند(4).


تقسیم روزهای ماه فروردین:

در عهد باستان مراسم جشن نوروز به مدت 21‌روز برگزار می‌گردید که در هر روز برنامه‌یی خاص انجام می‌گرفت.
1. از اول تا روز سوم برای دید و بازدید خویشاوندان و بزرگان.
2. از روز سوم الی روز ششم فروردین، دید و بازدید همگانی و برگزاری جشن رپیثون.
3. از روز ششم الی روز نهم، برای اجرای جشن خوردادگان.
4. از روز نهم الی سیزدهم، بار عام شاهی برای پذیرفتن عموم طبقات هر یک به‌نوبه خود بود.
5. ازروز سیزدهم الی روز نوزدهم، برای تفریحگاههای خارج از شهر.
6. ازروز نوزدهم الی بیست و یکم، برای اجرای مراسم جشن فروردگان
7. روز بیست و یکم پایان جشن و مخصوص تفریح و گردش در خارج از شهر است(5).
در یک تقسیم‌بندی دیگر، فروردین به شش قسمت تقسیم می‌گردید:
1. پنج روز اول به پادشاه و اشراف مربوط بود و آنها جشن ویژه داشتند.
2. پنج روز دوم برای بخشش اموال ودریافت هدایای نوروزی از طرف پادشاه.
3. پنج روز سوم متعلق به خدمتگزاران بود.
4. چهارمین پنج روز به خواص تعلق داشت.
5. پنج روز پنجم به لشکریان.
6. ششمین قسمت پنج روزه به رعایا اختصاص داشت(6).
این تقسیم‌بندی به قول جاحظ در المحاسن الاضد زمان جمشید و به قول بیرونی در آثارالباقیه بعد از جمشید و بنا به نظر ذبیح‌الله صفا در زمان ساسانیان معمول بوده است.
نقسیم‌بندی دیگر هم وجود داشته است که به نوروز خاصه و نوروز عامه تقسیم می‌شده. پنج روز اول را نوروز عامه و بقیه روزهای نوروز را نوروز خاصه می‌گفتند)) 

جریان شناسی عملیات مرصاد

از «فروغ جاویدان» تا «مرصاد»
صدام حسین در هشتم تیرماه 1367 طی یک سخنرانی دربارة جنگ عراق و ایران، ضمن تکرار ادعای صلح طلبی خود و محکوم نمودن ایران به دلیل تداوم مقاومت برای تحقق هدف محکومیت و مجازات متجاوز، در شرایطی که با مداخلة علنی آمریکا و متحدانش در جنگ به نفع رژیم بعث عراق، احساس پیروزی می کرد، دربارة سازمان رسماً اینگونه اظهارنظر نمود:
عراق به سطحی از آگاهی رسیده است که اگر روزی حس کند نابودی دشمن در سرزمینش خدمت به صلح است به آن دست خواهد زد... اگر ایران به هیچ یک از این مسائلی که من اشاره کردم توجه نکند مردم خودشان آنها را مجبور خواهند کرد که به صلح تن در دهند و این چیزی است که به آن ایمان راسخ دارم و قهرمانی های مجاهدین خلق در مهران مؤید این سخن میباشد. بالاخره روزی خواهد رسید که برای جنگیدن کسی به کمک آنها نخواهد آمد و بعد از مدتی خواهید دید که چگونه مجاهدین خلق به اعماق خاک خودشان نفوذ خواهند کرد و همینطور پیوستن مردم ایران را به صفوف آنها خواهند دید.
در تیر ماه 1367 جمهوری اسلامی ایران رسماً قطعنامة 598 را پذیرفت. در حالی که از بدو تصویب این قطعنامه در 30 تیر 1366، ایران آن را «رد» نکرده بود و برای تأمین اهداف خود، از طریق مذاکره با دبیرکل سازمان ملل، برای پذیرش قطعنامه شروطی را طرح نموده بود و در واقع عملاً آن را به صورت «مشروط» پذیرفته بود. اما به دلیل کارشکنی آمریکا، انگلیس و فرانسه در طول مذاکرات و ورود مستقیم آمریکا به جنگ با ایران، پس از مشورت و تصمیم مسئولان عالیرتبه، با موافقت امام خمینی، در 27 تیرماه سال 67 ایران اعلام کرد قطعنامه 598 را بدون قید و شرط پذیرفته است. اما ارتش صدام در تاریخ 31 تیرماه به خاک ایران حمله کرد و از منطقه جنوب به سمت خرمشهر و اهواز پیشروی نمود. پس از ضدحملات موفق ایران، ارتش عراق در جبهه های میانی و غرب کشور نیز به عملیات نظامی مبادرت کرد که آنها هم با بسیج مجدد نیروهای مردمی و نظامی جمهوری اسلامی، ناموفق شدند. در نتیجه نیروهای عراقی عقب نشینی کردند و رژیم عراق در اول و سوم مردادماه رسماً عقب نشینی خود را از جبهه های جنوب و میانی و غرب کشور اعلام نمود. اما همزمان عملیات مشترک عراق و سازمان آغاز گردید. نکاتی چند در علل و زمینه های شکل گیری این عملیات قابل توجه و بررسی هستند:
پس از عملیات مهران، در جمع بندی رهبری سازمان، هدف عملیات بعدی، تهران منظور شد و برای رسیدن به حدّاکثر توان برای انجام این عملیات یک مقطع 3 ماهه در نظر گرفته شد و بلافاصله اعزام اعضا و مرتبطان سازمان از ایران و خارج کشور به عراق، به طور وسیعی آغاز شد. همچنین سازمان در این مقطع به منظور جذب اسرا و استفاده از آنها در عملیات نهایی فعالتر شده بود. افراد تازهوارد و نیروهای ارتش سازمان تحت آموزش و مانورهای فشرده قرار گرفته بودند و در آموزشهای جدید، آموزش سلاحهای ضدهوایی هم منظور شده بود.
«پیش از این منافقین در تحلیل درونگروهی خود، امکان موافقت ایران با قطعنامه را غیرممکن دانسته و به صراحت اعلام میکردند: تنها در صورتی جمهوری اسلامی قطعنامه را خواهد پذیرفت که به لحاظ سیاسی ـ نظامی و اقتصادی به بنبست کامل برسد. به عقیده آنان، این اقدام به منزله فروپاشی نظام خواهد بود...»
تحلیل رجوی در مورد نتیجة جنگ این بود که ایران به دلیل بسته بودن تمامی راههای بازگشت به صلح با عراق، ناچار به ادامة جنگ خواهد بود. هر قدر هم جنگ به طول بینجامد، از یک طرف توان نظامی و اقتصادی ایران بیشتر تحلیل میرود و از طرف دیگر بازگشت به سمت آتشبس و صلح غیرممکن تر میشود و این جنگ تا شکست ایران ادامه خواهد یافت. با اعلام خبر پذیرش قطعنامه از سوی ایران، نقشهها و طرحهای قبلی سازمان با بن بست مواجه شد. در آن شرایط، سازمان در کنار امیدواری به داشتن پشتوانة خرده عملیاتهای مرزی، حمایت نمایندگان کنگره و سنای آمریکا را نیز یدک میکشید. در 30 خرداد 67، 138 نمایندة کنگره و 14 سناتور آمریکایی طیّ نامهای به «جرج شولتز» وزیر خارجة وقت آمریکا، از وی خواسته بودند که به جنبش های مقاومت داخلی در ایران توجه کند، و در همین راستا حمایت از سازمان ـ مستقر در عراق ـ را اکیداً توصیه کرده بودند. «مروین دایملی» نمایندة کنگرة آمریکا در روز دوشنبه 6 تیر ماه 67 در تظاهرات سازمان در واشنگتن شرکت کرده و طی سخنانی که از یکی از شبکه های تلویزیونی آمریکا هم پخش شد اظهار داشت: «نباید دست از تلاش کشید، مطمئن باشید که با کمی صبر و تلاش بیشتر به زودی از مهران به تهران رژه خواهید رفت.»
سازمان نوار ویدئویی سخنرانی مزبور را برای کلیة کادرهای سازمان پخش کرد. اولین واکنش سازمان در مورد پذیرش قطعنامه از سوی ایران، برگزاری نشست رجوی با اعضا بود. شرح نشست عمومی با نیروهای سازمان در کتاب منتشره اعضای سابق سازمان، چنین آمده است:
عصر روز جمعه 31/4/67، حدود ساعت 6 بعدازظهر به قسمت های مختلف مستقر در قرارگاه اشرف و اردوگاههای دیگر ابلاغ شد که همه برای سخنرانی رجوی رأس ساعت 8 در سالن عمومی حضور داشته باشند... ساعت در حدود 30/11 شب بود که مسعود و مریم وارد سالن شدند... رجوی شروع به سخنرانی کرد. حدود نیم ساعت از شروع صحبتش گذشته بود که ناگهان آن را قطع کرد و گفت:
کارهای بزرگ در پیش داریم. مگر ما نگفته بودیم که «اول مهران، بعداً تهران»؟ [دست زدن حضار همراه با شعار «امروز مهران، فردا تهران»]
در همین زمان دو نفر نقشة بزرگی از ایران را آوردند و در سمت چپ او، در کنار نقشة دیگری که قبلاً وجود داشت، نصب کردند و رفتند. پس از ساکت شدن جمعیت، رجوی به جلوی نقشه رفت و جلسه بدین گونه ادامه یافت: رجوی: دیگر وقت آن رسیده است که به ایران برویم. طرح عملیات بزرگی را کشیدهایم که در نهایت منجر به فتح تهران و سقوط رژیم میشود. (هورای جمعیت) البته این دفعه احتیاج به ماکت و کالک منطقه ای نداشتیم چون این بار قرار است به تهران برویم. ]دست زدن حضار و شعار «امروز مهران، فردا تهران»[ البته نام آن را با عنایت به نام پیامبر اسلام «فروغ جاویدان» نام گذارده ایم. (صلوات حضار) و عملیات را به اسم امام حسین(ع) آغاز خواهیم کرد. چون این بار احتیاج به ماکت نداشتیم گفتیم چه ضرورتی دارد؟ خود نقشة ایران را بیاورید! (با چوبدستی از سمت چپ نقشه قصر شیرین، باختران و تهران را نشان میدهد) همانند شهاب باید به تهران برویم. از لحظه ها ـ حتی کوچکترین لحظه ها ـ باید استفاده کرده، نباید هیچ لحظه ای را از دست بدهیم زیرا در این عملیات لحظه ها تعیین کننده و سرنوشت سازند. این عملیات باید در عرض 2 یا 3 روز انجام شود چون فقط اگر عملیات با این سرعت انجام شود رژیم فرصت بسیج نیرو پیدا نخواهد کرد چون اصلاً به فکرش هم نمیرسد که ما بتوانیم در عرض این مدت به تهران برسیم و احتمالاً نمیتواند هیچ عکس العمل مؤثری انجام بدهد. البته در عملیات چلچراغ از شما خواستم که سرعتتان در آن حد باشد. پس از جریان عملیات چلچراغ با فرماندهان نشستیم و به جمعبندی و بررسی پرداختیم که عملیات بعدی چه باشد؟ پس از بحث و بررسی های زیاد دیدیم در عملیات قبلی که مهران بوده است و از مشکلترین عملیات های مرزی بود، بعد از گرفتن ستاد لشگر میتوانستیم جلوتر برویم و هیچ نیرویی هم بر سر راهمان نبود. باتوجه به اینکه همیشه در عملیات ها به صورت تصاعدی عمل کردهاید، یعنی وسعت هر عملیاتتان از قبلی بیشتر بوده است ـ آفتاب از پیرانشهر وسیعتر و مهران از آفتاب ـ حالا باید این عملیات هم نسبت به چلچراغ تفاوت کیفی داشته باشد. بنابراین فکر کردیم که در عملیات بعدی ـ هرچه که باید باشد ـ حداقل این است که باید یک مرکز استان را بگیریم. در این صورت مگر ما دیوانه ایم که پس از گرفتن مرکز استان آن را ول کنیم و برگردیم؟! خوب، یا همانجا می مانیم، یا به طرف تهران حرکت میکنیم. ولی باز در مقایسه با کار قبلی دیدیم استان خیلی کم و کوچک است. (با لحن طنزآلود:) آخر شما دیگر بچه نیستید که بروید یک شهر را بگیرید! اگر بخواهید وسیعتر از عملیات های قبلی عمل کنید هیچ راهی غیر از فتح تهران ندارید (دست زدن حضار و ابراز احساسات.) البته یک سری می گفتند برویم اهواز را بگیریم و یک سری می گفتند برویم کرمانشاه را بگیریم. ما نشستیم و فکر کردیم و دیدیم باید از طریق کرمانشاه برویم زیرا اولاً تا حدودی وضع و شرایط مسیری که انتخاب کردهایم نسبت به قبل مناسبتر و بهتر است، چون عراق تا قصرشیرین و سرپل ذهاب پیش رفته است و این بار نیاز به خط شکنی نداریم و به راحتی میتوانیم تا کرمانشاه برویم. ثانیاً نزدیکترین نقطة مرزی برای رسیدن به تهران کرمانشاه است. از آن به بعد بر اساس تقسیمات انجام شده 48 ساعته به تهران خواهیم رسید. البته روی لشگر 84 و 88 شناسایی انجام دادهایم اگر موقعیت سیاسی مثل قبول قطعنامة 598 شورای امنیت از طرف ایران پیش نمیآمد شاید فقط در همانجا (کرمانشاه) عمل میکردیم ولی حالا ایران خیلی ضعیف شده است و ما یکراست میرویم و تهران را میگیریم. باید بدانید که ما از قبل تصمیم انجام این عملیات بزرگ را داشتیم و میخواستیم آن را دیرتر انجام دهیم اما پذیرش قطعنامه کار ما را تسریع کرد یعنی به دلیل شرایط سیاسی جدید مجبوریم یکی دو ماه آن را زودتر انجام دهیم. تصمیمی که ما گرفتیم تصمیم بسیار حساس و مشکلی بود و ما چارهای جز عمل نداریم و اگر الآن اقدام نکنیم فرصت از دست خواهد رفت زیرا بعد از اینکه بین ایران و عراق صلح شود ما در اینجا قفل میشویم و دیگر نمیتوانیم کاری انجام بدهیم و از لحاظ سیاسی تبدیل به فسیل میشویم. پس بایستی آخرین تلاش خودمان را هم بکنیم و یک بار دیگر کلّ سازمان را به صحنه بفرستیم و مطمئن هستیم که پیروزیم و از هماکنون من این پیروزی را به شما و خلق قهرمان ایران تبریک میگویم.
اگر ما به تحلیل هایی که در مورد رژیم داشته ایم معتقد هستیم زمان مناسبی برای ما به وجود آمده است. ما در تحلیل از جنگ گفتیم که رژیم در منتهای ضعف حاضر به توقف جنگ میشود و دلیل قبول قطعنامه از طرف آنها هم همین است. ما نباید این فرصت تاریخی را از دست بدهیم. باید حمله کنیم و کارش را یکسره کنیم. رژیم دیگر نیروی جنگی لازم را ندارد و نمیتواند نیروی جبهه را تأمین کند مثلاً عراق در همین چند عملیاتی که کرده است به راحتی توانسته مناطقی را پس بگیرد و هرچه خواسته جلو رفته است. «فاو» را گرفته و جزایر مجنون و چند نقطة دیگر را با چند ساعت جنگ باز پس گرفته است. ملت دیگر از جنگ خسته شدهاند و همه مخالف جنگ هستند و کسی به جبهه نمیآید. کسانی که در جبهه هستند افرادی هستند که آنها را به زور از شهرها و روستاها دستگیر کردهاند و به جبهه فرستادهاند و میلی به جنگیدن ندارند. تمام لشگرها و نیروهای رژیم در حملات عراق ضربة کاری خورده و پراکنده هستند و یارای مقابله با ما را ندارند. پس هم از لحاظ نظامی تعادل خود را از دست داده است و هم از لحاظ سیاسی در انزوای بین المللی قرار دارد. البته در عملیات چلچراغ یک نفر به کمک شما آمد و آن حضرت علی(ع) بود که به شما کمک کرد و این بار هم حضرت محمد(ص) و امام حسین(ع) به کمک شما میآیند و شما باید به اندازة چندین نفر کار کنید و سختی را تحمل کنید. البته در این چند روز که اعلام آماده باش بود شما خیلی کار کردید و کار یکی یا دو ماه را در 3 روز کردهاید. از حالا باید همگی آماده باشید که هر وقت گفتیم حرکت میکنیم آماده باشید. شاید سازمان 25 سال پیش به وجود آمد تا در چنین روزی به چنین کاری دست بزند. ما از طرف قصرشیرین میرویم. در آنجا لشگر 81 با عراق درگیر است، لشگر 58 و لشگر 88 در سومار درگیر هستند، لشگر 64 در پیرانشهر است و تنها امکان دارد لشگر 28 در راه به استقبال ما بیاید. ]در اینجا رجوی فردی را از میان جمعیت صدا میزند و میپرسد: اگر لشکر سنندج بیاید چه کار میکنی؟
[آن فرد جواب داد]: نمیآید.
رجوی: نگو نمیآید بگو اگر آمد داغانش میکنیم. ]بلند میشود و روی نقشه به دنبال شهرها میگردد.[ کاری که ما میخواهیم انجام دهیم در حدّ توان و اِشل یک ابرقدرت است چون فقط یک ابرقدرت میتواند کشوری را ظرف این مدت تسخیر کند به طور مثال بغداد تا مرز ایران 180 کیلومتر فاصله دارد و در طول 8 سال جنگ ایران ادعای گرفتن آن را نکرده است و همینطور عراق هم ادعای گرفتن تهران را نکرده است اما ما میخواهیم برویم تهران را بگیریم. (با طنز:) خوب، چه میشه کرد دیگه! بعضی وقتها این طور پیش میاد دیگه! ]دوباره به نقشه اشاره میکند.[ ما به ترتیب به قصرشیرین، سرپل ذهاب، اسلام آباد و بعد کرمانشاه میرویم. بعد از آن همدان، قزوین، تاکستان، کرج، و بالاخره تهران. (کف زدن حضار) ابتدا از محور قصرشیرین که در دست عراق است وارد میشویم و تا سرپل ذهاب میرویم البته از طریق جادة آسفالته. بعد کرند و اسلامآباد را توسط یک لشگر که فرماندة آن احمد واقف است. پس از فتح اسلام آباد یک تیپ در کرند و 2 تیپ در اسلام آباد مستقر میشوند، که در ضمن راه ورودی شهر را نیز تحت کنترل میگیرند. اسم عملیات این محور را به نام «حنیف» نامگذاری کرده ایم. بعد از اسلام آباد به سمت کرمانشاه حرکت میکنیم، که اسم این عملیات «سعید محسن» است و دو لشگر به مسئولیت صالح10 در کرمانشاه عمل میکنند. صالح، آمادهای؟ صالح: بله.
رجوی: مسئولین همه آماده اند؟
صالح: بله.
رجوی: شما قرار شد به کجا بروید؟
صالح: کرمانشاه. تقسیم بندی هم شده است که تیپ ها باید در کدام نقاط متمرکز شوند. تیپ ... به سراغ صداوسیما میرود، تیپ ... به سراغ زندان دیزل آباد میرود و زندانیان را آزاد میکند و آنهایی را که میخواهند مسلح میکند، و تیپ ... سپاه بعثت و قرارگاه نجف را میگیرد و به همین ترتیب جعفر راه ورودی کرمانشاه، تیپ افسانه پادگان نزدیک آن، و تیپ جلیل دروازة خروجی کرمانشاه را به اضافة هوانیروز دارند. البته مردم را میفرستیم که زندانیان دیزل آباد را آزاد کنند. رجوی: اول شهر را بگیرید، بعد زندان را چون تصرف شهر مهمتر است. ما در کرمانشاه اعلام جمهوری دموکراتیک اسلامی میکنیم. این تیپ ها در کرمانشاه مستقر میشوند و 2 تیپ به سنندج و بقیه به سمت همدان حرکت میکنند. نام عملیات محور همدان را به نام «بدیع زادگان» گذاشته ایم. محمود قائمشهر،  آماده ای؟
محمود: بله.
رجوی: میدانی باید به کجا بروید و چه هدف هایی را در شهر در دست بگیرید؟ محمود: بله، همدان.
رجوی: بعد از آنکه به همدان رسیدید و مستقر شدید یکی از تیپ های زیرنظر خودت را برای کمک به تهران بده. وقتی همدان و صداوسیمای آن را گرفتید صدای مجاهد را پخش کنید و به مردم اعلام کنید که ما داریم می آییم. محمود: باشه.
رجوی: رادار همدان باید منهدم شود تا هواپیماها نتوانند درست کار کنند. از پایگاه نوژه هم ترسی نداشته باشید هر سه ساعت به سه ساعت دستور میدهم هواپیماهای عراقی بیایند و آنجا را بمباران کنند. پایگاه هوایی تبریز را هم با هواپیما هر سه ساعت به سه ساعت مورد هدف قرار خواهیم داد.
نادر، از لحاظ پوشش هوایی چطوری؟
نادر: در دست ماست و میتوانیم کنترل کنیم.
رجوی: اگر هواپیمایی بخواهد از نوژه بلند شود چه کار میکنید؟
نادر: میزنیم. اگر چیزی بخواهد پرواز کند کلاّ ً فرودگاه را میزنیم. رجوی: کاملاً مطمئن هستید؟
نادر: بله، میتوانیم.
رجوی: علاوه بر آن ضدّهوایی و موشک سام 7 هم که داریم؟
نادر: بله، داریم.
رجوی: فتح الله، تو میروی قزوین و تاکستان را میگیری. یکی از هدفها علاوه بر مراکز سپاه لشگر 16 قزوین است. پس از خلع سلاح تمام نیروهای نظامی و انتظامی در آنجا مستقر میشوی و وقتی مستقر شدی یکی از تیپ های خود را به کمک تهران بفرست چون در آنجا نیاز هست. پس از آن 2 تیپ راهی تاکستان شده و در آنجا مستقر میشود و پشت سر آن منوچهر15 با یک لشگر راهی کرج میشود و آنجا را تصرف میکند. البته نام عملیات محورهای قزوین و تاکستان را به نام «سردار» نام گذاردهایم. پس از آن 4 لشگر و 2 تیپ تحت نام کلی «سیمرغ» و تحت فرماندهی محمود عطایی راهی تهران میشوند، که مهدی ابریشمچی هم معاون او در این عملیات است. ]محمود عطایی و مهدی ابریشمچی دست یکدیگر را می فشارند.[ ضمناً اگر یادتان باشد در انقلاب ایدئولوژیک گفتم که یک سیمرغ بود که به کوه قاف رسید و آن روز هم گفتم که سیمرغ «مریم» بود. علت اینکه این اسم «سیمرغ» را انتخاب کردم حرف همان روز است. (کف زدن حضار)
مریم: (با اطوار:) چرا این اسم را گذاشتی؟
رجوی: می بخشید که بدون مشورت جنابعالی این اسم را گذاشتم.
در آنجا تیپ لیلا فرودگاه مهرآباد، تیپ ... سلطنت آباد، تیپ فرهاد صداوسیما، تیپ فرشید زندان اوین،16 تیپ ... مراکز سپاه، تیپ ... نخست وزیری، تیپ ... مجلس شورا، تیپ ... ستاد ارتش و تیپ کاظم17 در جماران عمل میکند. (هورا و کف زدن حضار.) هوانیروز عراق تا سرپل ذهاب به همراه ستونها خواهد بود. از نظر هوایی ناراحت نباشید چون هواپیماهای عراقی پشتیبان ما هستند و تمام ماشینها به صورت ستون حرکت میکنند.
البته این عملیات را دو عامل درجه یک تهدید میکند یکی اینکه از طرف رژیم خمینی از طریق هواپیما مورد حمله و بمباران قرار بگیریم چون روی جاده همه به یک ستون حرکت میکنیم ثانیاً چون صف ماشینها خیلی طولانی است اگر ماشین هایی خراب شوند و یا از دور خارج شوند نباید به خاطر آن همة ستون متوقف شوند و بایستی آن را به سرعت از دور خارج کرد و از ماشین زاپاس استفاده کرد و یا کلاّ ً آن را از دور خارج کرد و معطل آن نشد. در ضمن هیچ ماشینی حق سبقت گرفتن از جلویی را ندارد و همینطور حق عقب افتادن را هم ندارد. هرجا که رسیدید سر راه جاده ها را باز کنید. تیپ های مأمور در شهر مأمور تأمین جادههای آن شهر میباشند و هر تیپ با رسیدن به آن شهر وارد آن شده و بقیة ستون بلافاصله به حرکت خود ادامه میدهند. ضمناً اگر اسیر شدید راجع به خط سیر عملیات که از کدام جاده و از کدام شهرهاست، چیزی نگویید و بگویید که عملیات قرار بود تا همینجا باشد. (رو به محمود قائمشهر :) محمود، خوب فهمیدی که باید به کجا بروی؟ یکدفعه به قائمشهر نروی! تو اول به همدان برو، کار و مسئولیت خودت را انجام بده، بعداً که به تهران آمدی مازندران را به تو میدهم. (رو به قاسم:) حیف که مردم اصفهان بی بخارند و الاّ یک تیپ را هم به تو میدادم که به اصفهان بروی. ]محمود عطایی فرماندة محور تهران را صدا میکند و او پای میکروفون میآید از او پرسید:[ وضعیت چطور است؟ عطایی: خوب است. با نیروی هوایی و هوانیروز عراق هماهنگ شده است. ماشینها آماده است، مهمات بارگیری شده، و تیپ ها تا حدودی توجیه شده اند و تا رسیدن به شهرها بهداری هم آمادگی لازم را دارد و هیچگونه نگرانی وجود ندارد. در لابه لای ستون تعمیرکار سیّار و فیلمبردار سیّار هم در حال حرکت هستند.
رجوی: در این عملیات مردم به حمایت از ما بر میخیزند. کسانی که حاضرند با ما بیایند را از پادگانها و مراکز سپاه مسلح کنید و هرچه خواستند تا تهران بیایند آنها را با خودتان ببرید. در این عملیات نیروهای زیادی به ما کمک خواهند کرد. از طرفی درب زندانها که باز شود آنها هم با ما هستند و با ما خواهند آمد. نیروهای زندان بالقوّه با ما هستند. البته هرجا رفتید اگر مردم آنجا تسلیم شدند که کاری با آنها ندارید و اگر جنگیدند با آنها بجنگید، و هرجا رسیدید از مردم کمک بگیرید و کارها را به خود مردم بدهید و از این نترسید که مردم اسلحه دار میشوند و چه خواهد شد. محمود، وقتی که تهران را گرفتی در خیابان طالقانی به ساختمان بنیاد علوی میروی. در طبقة پنجم آنجا اتاقی است که روزی اتاق من و اشرف و موسی بوده است. سلام من را به ساکنین آنجا میرسانی و اگر مردم آنجا بودند جای دیگری را به آنها بده چون ما را بعد از انقلاب به زور از آنجا بیرون کردند. آن اتاق را برای من نگهدار تا وقتی که به تهران آمدم در آنجا مستقر شوم. [رو به فرید:] خوب، فرید، شما چه کار میکنید؟ در اولین روزی که نیروها به مقصد رسیدند شما باید 24 ساعته برنامه داشته باشید و مسئله را به گوش همة ملت ایران برسانید. کار و بارتان جفت و جور هست؟ برنامهتان تنظیم شده است؟ فرید: ما 24 ساعته برنامه خواهیم داشت.
رجوی: برای ثبت در تاریخ میخواهم هر کس با این طرح موافق است دست بلند کند. [همه دستها را بلند کردند. رجوی تکتک به همه نگاه کرد. رو به فیلمبردارها و انتظامات:] شما چرا دستتان را بلند نمیکنید؟ [آنها هم دستشان را بلند کردند. رو به حضار:] آیا ما دیوانه نیستیم که میخواهیم چنین کاری بکنیم؟ آیا به نظر شما چنین کاری شدنی است و آیا احمقانه نیست؟ اگر کسی مخالفتی دارد بیاید و صحبت کند و کسی هم حق ندارد با او مخالفت کند.
رجوی نشست و یک سیگار روشن کرد. در همین حین زنی از میان جمعیت بلند شد و دست خود را بلند کرد. همة حضار با تعجب به او نگاه میکردند.
رجوی: پشت میکروفون بیا و حرفهای خودت را بگو.
زن: من مخالف نیستم، اما اینکه میگویید مردم با ما هستند فکر نمیکنم چنین باشد. من و شوهرم چند شب قبل از خارج آمدهایم و خود من 4 ماه است که از ایران آمدهام.21 مردمی که من دیدهام با آنچه که شما میگویید تفاوت دارند. فکر نمیکنم آنها به ما کمک کنند. هیچگونه جوّ سیاسی نظیر آنچه شما به آن اشاره میکنید در ایران به وجود نیامده است، چون خیلیها در ایران هستند که حتی رادیو مجاهد را گوش نمیدهند و از مجاهدین هم به کلی بیخبرند. شما چطور انتظار دارید با اختناق شدیدی که وجود دارد چنین کسانی در تهران بلند شوند و از ما حمایت کنند؟
رجوی: درست میگویی و درست صحبت کردی ولی من الآن تو را قانع میکنم. این نظر تو به 4 ماه پیش برمیگردد و الآن ایران خیلی فرق کرده است. از آن گذشته تا ما شهری را آزاد نکنیم مردم با ما نخواهند شد. ما روی نیروی خودمان حساب میکنیم. مردم در وهلة اول نخواهند آمد و حتی ممکن است از ما بترسند و همانطور که گفتی بروند و درهایشان را ببندند ولی وقتی که رفتیم و در کرمانشاه مستقر شدیم و مردم دیدند که تعادل قوا به سمت ما می چرخد22 یک قدم بیرون میگذارند و ما در شهر میگردیم و اعلام میکنیم که هستیم و آن وقت مردم جرئت میکنند درها را باز کنند و بعد جلو آمده از ما حمایت میکنند و ما هم کارها را به دست مردم میدهیم، ولی در ابتدا آنچه تو گفتی درست است. در آن موقع که شما در ایران بودید چقدر از مردم مخالف خمینی بودند؟
زن: 90 درصد.
رجوی: این 90 درصد اگر بفهمند که مجاهدین به شهرشان آمده اند حتماً از آنها حمایت میکنند و مردم وقتی که دیدند سپاه و کمیته دیگر نیست حتماً نمی ترسند و وقتی که اسلحه گرفتند خودشان همهکاره میشوند و شما فقط آنها را راهنمایی میکنید. البته اگر در این عملیات شکست هم بخوریم تأثیرش آنقدر هست که باعث برپایی قیام توسط مردم شود، چون رژیم وضعیتی ندارد که تا عید دوام بیاورد. ولی ما در وضعیتی مثل 30 خرداد قرار داریم و باید به این کار تن بدهیم. البته برای من تصمیم گیری در این مورد مشکل بود چون بهترین نیروها و نفراتی را که در سالهای زندان با هم بودیم به داخل صحنه میفرستیم. ما در این عملیات میخواهیم تمام سازمان و تمام ارتش آزادیبخش را به میدان جنگ ببریم. این، خودش ریسک بالایی دارد، چون جنگ دو وجه دارد یا شکست یا پیروزی. در صورتی که شکست باشد موجودیت سازمان به خطر میافتد. ]یک نفر از ته سالن: خون اشرف میجوشد، مسعود میخروشد.[ ما در قدیم 3 یا 4 نفر را در ایران داشتیم که آن عملیاتها را میکردند که سپاه و کمیته ها هیچ کاری نمیتوانستند بکنند. این ساسان23 کجاست؟ (رو به ساسان:) شما در سال 60 در عملیات های تهران چه کار میکردید؟
ساسان: بالطّبع با این نیرویی که داریم میرویم و حتماً برایمان موفقیت آمیز خواهد بود زیرا در سال 60 و 61 در تهران فقط 8 تا 10 تیم نظامی در سراسر تهران داشتیم که نیروهای کمیته و پاسداران از دست ما در امان نبودند. مثلاً یک تیم 3 نفرة ما این طرف میدان مصدق میایستاد، یک تیم آن طرف و سراسر مسیر را به راحتی میبستند و نیروهای پاسدار و کمیته هم کاری نمیتوانستند بکنند و از ما میخوردند.
مریم: (رو به زن:) شما خیالتان راحت باشد. همه چیز آماده است و طرحها دقیق میباشد. شما ناراحت نباشید. ما نباید مردم را زیاد هم دست کم بگیریم چراکه در میان خود ما هم عدة زیادی از اسرا وجود دارند که به ما پیوسته اند و این نشان دهندة حمایت زیادی است که در شهرها از ما خواهد شد. اسرا دستشان را بلند کنند! ]حدود 400 ـ 500 نفر دست بلند میکنند.[ ما در 30 خرداد از روی استیصال و ضعف با رژیم برخورد کردیم ولی امروز از موضع قدرت با او برخورد خواهیم کرد. البته دلیل اینکه ما میخواهیم این قدر زود دست به این عملیات بزنیم این است که رژیم در حال حاضر هم دچار بحران نیرویی شده و هم روحیة نیروهایش به دلیل شکستهای پیاپی ضعیف شده است. برای همین هم میخواهد صلح صوری کند تا وقت پیدا کند و بسیج نیرو کند. به همین دلیل ما باید تا دیر نشده از این فرصت استفاده کنیم و این عملیات را انجام دهیم ولی قبلاً بین هر عملیات یکی دو ماه برای کارهای مقدماتی، از جمله شناسایی و آماده کردن خودروها و دیگر وسایل و مانور وقت لازم داشتیم، که در حال حاضر موفق شدیم همة کارها را در عرض همین مدت کوتاه بعد از عملیات چلچراغ انجام دهیم که کار بسیار شاقّی بود ولی با روحیة بالای افراد ما و عنصر مجاهد بودن که در همه بوده است این کار در این مدت کوتاه عملی شد و خیلیها در این مدت کوتاه، آموزش های پیچیدهای نظیر کار با تانک را هم یاد گرفتند و آمادة عملیات شدند. عدهای هم راجع به وضعیت بچه های کوچک سؤال کردند که ما بچهها را بعد از آنکه تهران فتح شد سوار اتوبوس میکنیم و به تهران میآوریم. رجوی: از هر کس میپرسم بلند شود و جواب بدهد. طاهره، چه کار کردی؟ کارها روبهراه است؟ دیگر فشنگ کم نمی آورید؟ کنسرو و آب میوه به اندازة کافی داریم؟
طاهره: نه، این دفعه خیلی زیاد داریم و تقسیمات وسایل هم انجام شده است. مهمات به اندازة کافی و حتی بیشتر از آنچه مورد نیاز است برداشتهاند. هزار تفنگ اضافی رسیده است و تانکها و خودروها هم اکثراً رسیده و بقیه هم تا فردا ظهر میرسد. کنسرو هم به تعداد کافی تهیه شده که حتی ممکن است زیاد هم بیاید. رجوی: محمود، وضعیت به لحاظ امکانات چطور است؟ کم و کسری ندارید؟ همة خودروهای موردنیاز رسیده است؟ محمود: بله، فقط مقدار کمی مانده، که تا فردا ظهر تمام میشود. رجوی: فاطمه، وضعیت درمانی به لحاظ دارو و پزشک و آمبولانس همه آماده هستند یا نه؟ فاطمه: بله، آماده است.
رجوی: قرار بود برای حمل مجروحین هلیکوپتر بگیرید و داشته باشید. گرفته اید؟ فاطمه: مسئلة آن هم تا فردا حل خواهد شد.
رجوی: دکتر حمید را هم ببرید. کاظم هم آمده است. مسئلة درمانی اینجا مسئولیتش با کاظم باشد که در این زمینه چیزی کم نیاورید.
ما در این راه عاشوراگونه میرویم اما این بار با زمانی که در 30 خرداد 60 شروع کردیم فرق میکند، چون در آن موقع چشم انداز پیروزی نداشتیم و عاشوراگونه شروع کردیم ولی این بار چشم انداز پیروزی داریم که خیلی ملموس است. البته همة افراد باید بدانند که میخواهند چه کار کنند. ما کاری میخواهیم بکنیم که همة دنیا تعجب کنند و یکدفعه بفهمند که ما در تهران هستیم و خمینی دیگر وجود ندارد.
مریم: درست است که ما به خاطر وظیفه ای که داریم عاشوراگونه وارد میشویم ولی در اینکه ما حتماً پیروز میشویم هیچ شکی نداریم. الآن جبهه ها خالی شده و وقتی که از جبهه آن طرفتر برویم کسی نیست که جلو ما را بگیرد و ما آن قدر میخواهیم با سرعت پیش برویم که هر کس که مجروح شد باید خودش مسئله اش را حل کند که باعث کندی ستون نشود. رجوی: اگر کس دیگری حرفی دارد باید بگذارد در میدان آزادی تهران بگوید و جمعبندی عملیات هم در همانجا خواهد شد. طی چند روزی که ما در اردوگاه قدم زدهایم شاهد بودهایم که بچهها چقدر کار کردهاند. دیدم جیپی را نفربر کردهاند و تویوتایی را زرهی کردهاند، که اینها همه نشاندهندة آمادگی ماست [با خنده:] روی جیپهای رزمی آرم ایران را زدهاند که ما خیلی خوشحال هستیم که کشورمان سازنده شده است.29 [رو به یکی از فرماندهان:] کمرشکنها را خالی کردهایم؟ تانکهای 6 چرخ آماده اند؟
فرمانده: بله.
رجوی: تانکهای 6 چرخ سرعتشان زیاد است و هر سه تا از آنها که وارد یک شهر شود همان رژه اش جو وحشت را حاکم میکند. ما برای همین از این تانکها استفاده میکنیم.
مریم: در پایان مطلبی بود که میخواستم بگویم و آن اینکه از فرماندهان تیپ ها میخواهم که بعد از نشست ساعتی به شما فرصت بدهند تا بچه ها همدیگر را ببینند و از هم خداحافظی کنند. در اینجا نشست تمام شد و همه دست زدند و شعار دادند و نهایتاً سرودی پخش شد و افراد شروع به بیرون رفتن از سالن کردند. ساعت 30/2 بود که سخنرانی پایان پذیرفت و افراد تا 30/3 بعد از نیمه شب از یکدیگر خداحافظی میکردند. در روزهای شنبه و یکشنبه کارها جنبة آماده سازی داشت و اسرایی که قرار بود در عملیات شرکت کنند سازماندهی شدند و طی یک نشست در روز شنبه فرماندة گردان ها، سرگروه ها و فرماندهان دسته در رابطه با آرایش ستون و مکانیزم عملیات توجیه شدند. در این نشستها به افراد گفته می شد که تا باختران درگیری نخواهیم داشت و ستون تحت هیچ شرایطی نباید توقف داشته باشد. در روز یکشنبه قرار شد کلیة قسمتها حدّاکثر تا ساعت 14 همة کارها را انجام داده و استراحت کنند، که غالب آنها موفق نشدند و بعضاً تا نیمه شب کار آماده سازی ادامه داشت. تانکها نیز از چندین روز قبل تحویل تیپ ها شده بود. مادرها قرار شد در روز یکشنبه فرزندانشان را ببینند و خداحافظی کنند. طی همین 2 روز افراد پایگاه بدیع به مرور آزاد شده و به قرارگاه اشرف رفته و در سازمان تیپ ها قرار میگرفتند. همچنین در روز یکشنبه کلیة تیپ ها در قرارگاه اشرف مانور داشتند. در این مانور آرایش ستون تمرین داده میشد و بعدازظهر همین روز بعضی از تیپ ها که توانسته بودند نشست توجیهی را در روز شنبه بگذرانند در جلسة توجیهی شرکت کردند. در این نشست ها به افراد گفته میشد روی جاده حرکت کنند و سرعت 70 کیلومتر در ساعت در پیشروی الزامی است و از هر طرف که به شما شلیک شد به همان سمت شلیک کنید. در همین نشست ها برگه هایی جهت پر کردن به افراد داده میشد که برگ شناسایی محسوب میشد.
همة ماشینها شماره گذاری شده و تیپ ها کدبندی و نامگذاری شده و به همه ابلاغ شده بود که مدارک عراقی را بگذارند و مقداری پول ایرانی بین افراد تقسیم شده بود و با برنامه و امکانات و سازماندهی، در انتظار دوشنبه و شروع عملیات بودند. تحلیل سازمان که موجب تصمیم گیری آن در آن مقطع بود به شرح زیر است:
 
1ـ با پذیرش قطعنامة 598 چشمانداز آیندة نظامی سازمان در جدار مرز مبهم خواهد بود و رجوی در پیشبرد خطّ فعلی با مشکل روبه رو خواهد شد. (بن بست در عملیات نظامی)
2ـ ظاهراً عراق به سازمان فشار می آورده است و از قول افراد رده بالای سازمان نقل می شده است که: «صاحبخانه (عراق) به ما فشار می آورد» یا به عبارت دیگر: «صاحبخانه ما را جواب کرده است.»
3ـ براساس تحلیل سازمان، جمهوری اسلامی از دو عامل ثبات و پایداری، یعنی «جنگ» و «اختناق داخلی» برخوردار است، که با پذیرش قطعنامة 598 خودبه خود عامل جنگ را از دست داده و صرفاً اختناق باقی مانده است. در پی این برداشت، سازمان به این استدلال رسیده بود که: «اولاً جمهوری اسلامی از حیث نظامی در حدّاقل توان خویش و از حیث روحیه و توان عملیاتی و تدافعی بسیار ضعیف است، ثانیاً از حیث کمک های مردم حدّاکثر نارضایتی وجود دارد و نظام در مقابل سؤال مردم بی پاسخ مانده است.
نیروهای متشکلة حاضر در عملیات «فروغ» به سه گروه عمده در سازمان تقسیم میشوند:

1ـ نیروهایی که از قبل در مجموعة ارتش آزادیبخش متشکل بودند و در عملیات های مختلف شرکت داشتند و تجربیات خوبی از آن عملیات ها کسب کرده بودند. اینها از توانایی خوبی برخوردار بوده، آموزش دیده، و از تابعیت تشکیلاتی و توانایی برخوردار بودند، تا آخرین لحظه می جنگیدند و هنگامی که مهمّاتشان تمام میشد با نارنجک خودکشی میکردند و حاضر به تسلیم نبودند.
2ـ نیروهایی که بنا به ضرورت طیّ یک فراخوان عمومی از اعضا و هواداران سازمان در کشورهای مختلف، بخصوص اروپا بسیج شده و به عراق روانه شده بودند. این دسته از نیروها با توجه به مدت محدود آموزش نظامی از کیفیت پایینی در عملیات برخوردار بودند. این تیپ ها روحیة جنگی نداشتند، آموزش دیده نبودند و حتی لوازم آرایش خود را به همراه آورده بوده اند و با اقوامشان در ایران قرار ملاقات گذاشته بودند. تعدادی نیز مدارک تحصیلی خود را آورده بودند تا پس از فتح ایران، سهمی در قدرت بگیرند! به عبارت دیگر این گروه جهت سیاهی لشگر فراخوانی شده بودند.
3ـ اسرایی که در عملیاتهای قبلی به اسارت سازمان درآمده بودند و با اقدامات توجیهی سازمان به آن جذب شده بودند و پس از آموزشهای لازم در تیپها سازماندهی شده بودند. این عده حدود 800 نفر برآورد شده اند که با وعدة آزادی آمده بودند و انگیزة بسیار پایینی داشتند و توانایی نظامی مطلوبی نیز نداشتند و طبعاً در عملیات تلفات زیادی داشتند. البته عدة کثیری از آنان از ابتدای درگیری های اسلام آباد فرار کرده از کوهستانهای مجاور خود را به استانهای دیگر رسانده بودند.32 قابل توجه است که عمدتاً فرماندهان عملیاتی سازمان در عملیات «فروغ» از رده های بالای تشکیلاتی بوده اند که نظامی نبوده اند و بعضاً اصول اولیة فرماندهی یک عملیات نظامی را نمی دانستند. کلیة نیروهای سازمان، اعم از کادر و عضو و هوادار، به استثنای تعدادی که هدایت و پشتیبانی را به عهده داشتند، که در این عملیات شرکت کردند، مجموعاً در حدود 4500 تا 5000 نفر برآورد شده اند، که در حدود 25 درصد از آنان را زنان و دختران تشکیل میدادند.
ستاد کل، تحت فرماندهی مسعود و مریم رجوی و مرکب از 4 نفر ستادی و 5 فرمانده محور به شرح زیر بود:
 الف ـ ستادها
1 ـ ستاد تبلیغات، به فرماندهی محمدعلی جابرزاده
2 ـ ستاد سیاسی، به فرماندهی محمد سیّدالمحدّثین
3 ـ دفتر فرماندهی: به مسئولیت شهرزاد حاج سید جوادی
4 ـ تدارکات کلی، به مسئولیت ثریا شهری
ب ـ محورها
1ـ محور کرند و اسلامآباد غرب، به فرماندهی مهدی براعی
2ـ محور باختران، به فرماندهی ابراهیم ذاکری
3ـ محور همدان، به فرماندهی محمود مهدوی
4ـ محور قزوین، به فرماندهی مهدی افتخاری
5ـ محور تهران، به فرماندهی محمود عطایی وبه معاونت مهدی ابریشمچی ستاد نظامی تحت فرماندهی مستقیم رجوی، مرکب از 7 فرماندة ستاد نظامی و 25 فرماندة تیپ رزمی به شرح زیر بوده است:
1ـ اردوگاه اسرا، به مسئولیت صادق سادات دربندی
2ـ هوانیروز، به مسئولیت حسن نظامالملکی
3ـ ترابری، به مسئولیت محمود قجرعضدانلو
4ـ دفتر ستاد نظامی، به مسئولیت سهیلا صادق
5ـ تسلیحات، به مسئولیت یوسف
6ـ امداد، به مسئولیت افسانة زهری
7ـ مخابرات، به مسئولیت حشمت
به اضافة 25 فرماندة تیپ، که علاوه بر آنان، 4 نفر در ردة فرماندة تیپ در محور تهران سازماندهی شده بودند. هر تیپ شامل 160 تا 180 نیرو مرکب از دو گردان پیاده، یک گردان تانک، یک گردان ادوات، یک گردان ارکان، یک گروهان پشتبیانی رزمی و یک دفتر بوده است. هر گردان پیاده شامل 5 نفر که در 5 دستة 10 نفره سازماندهی شده بودند، میشد.35 تجهیزات هر تیپ عبارت بود از 4 تانک، 6 دستگاه هینو حامل تیربار سبک، 4 دستگاه جیب حامل تیربار، 2 دستگاه جیپ حامل دوشکا، 2 دستگاه جیپ حامل توپ 106، 2 دستگاه جیپ حامل تیربار دولول، یک دستگاه ایفا حامل ضدهوایی چهارلول، یک دستگاه ماشین دو پداله و یک دستگاه وانت دوکابینه حامل تیربار با یک دستگاه جیپ، 2 دستگاه لندکروز، یک دستگاه وانت دو کابینه برای فرماندهی، 4 دستگاه ایفا حامل نیرو، یک دستگاه کامیون، 2 تانکر سوخت و یک دستگاه آمبولانس. ضمناً در هر تیپ دو گروه فیلمبردار جهت ثبت کلیة وقایع سازماندهی شده بود.
پس از فراهم آمدن مقدمات، ستون ارتش آزادیبخش متشکل از 25 تیپ رزمی، رأس ساعت 6 صبح روز دوشنبه 3/5/67 پس از اجرای مراسم صبحگاهی از قرارگاه خود در عمق خاک عراق به حرکت درآمده و پس از طیّ مسیر تعیین شده در ساعت 4 بعدازظهر از مرز خسروی عبور کرده و طبق پیش بینی، ستون ساعت 5 بعدازظهر از قصرشیرین و 6 بعدازظهر از سرپل ذهاب عبور کردند. از این پس وظیفة فرماندهی محورها و تیپ های تحت امر به قرار زیر آغاز شد:
1ـ محور اول به فرماندهی مهدی براعی، 3 تیپ تحت امر، وظیفة تصرف شهرهای کرند (تا ساعت 8 شب) و اسلام آباد (تا ساعت 10 شب) را به عهده داشته است.
2ـ محور دوم به فرماندهی ابراهیم ذاکری با 5 تیپ تحت امر، وظیفة تصرف کرمانشاه را تا ساعت 12 شب به عهده داشته است. در کرمانشاه قرار بوده است مراکز مهمی چون صدا و سیما، هوانیروز، مراکز قرارگاههای سپاه و... به تصرف درآید و تعدادی از تیپها مستقر و بقیه جهت کمک، محورهای بعدی را همراهی کنند. به منظور پاکسازی کرمانشاه یک ساعت توقف تا ساعت 1 بامداد در نظر گرفته شد.
3ـ محور سوم به فرماندهی محمود مهدوی با 2 تیپ تحت امر، وظیفة تصرف همدان را تا ساعت 30/7 صبح روز سه شنبه 4/5/67 به عهده داشته است. تصرف پایگاه هوایی نوژه نیز به عهدة این محور بوده است. یکی از تیپ ها در همدان مستقر و تیپ دوم ستون را همراهی میکرده است. تصرف همدان و پایگاه نوژه تا 30/9 صبح به طول می انجامیده است. 4ـ محور چهارم به فرماندهی مهدی افتخاری با 2 تیپ تحت امر، وظیفة تسخیر و پاکسازی قزوین را به عهده داشته است. یک تیپ جهت نگهداری در قزوین مستقر و تیپ دیگر ستون را همراه میکرده است. 5ـ محور پنجم به فرماندهی محمود عطایی، که ریاست ستاد فرماندهی کل را نیز بر عهده داشت، و با معاونت مهدی ابریشمچی با 13 تیپ تحت امر، مسئولیت اجرای مرحلة نهایی عملیات یعنی تصرف تهران را داشته است. مراکز حساس تهران از قبل شناسایی و بین یگانهای رزمی تقسیم مسئولیت شده بود. زمان پیش بینی شده برای عملیات در تهران 4 بعدازظهر روز سه شنبه 4/5/67 در نظر گرفته شده بود. نیروهای این محور از جمله زبده ترین نیروهای سازمان بودند.
سازمان در مورخ 3/5/67 ساعت 3 بعدازظهر عملیات خود را موسوم به «فروغ جاویدان» آغاز کرد. در لحظة حرکت تیپها رهبری سازمان برای بدرقه در محل حاضر شده و اظهارات مختصری برای نیروها ایراد کرد. عراق پیشاپیش حملات گستردهای را در جبهة غرب و جنوب آغاز کرده بود و یک عملیات هوایی برای ایجاد جوّ رعب و وحشت علیه مردم غرب کشور انجام داد. تقریباً همزمان با شروع عملیات «فروغ جاویدان» ارتش عراق با حجم وسیعی اقدام به حملة گستردهای در منطقة جنوب، با تظاهر به قصد تصرف خرمشهر انجام داد، که هدف آن در حقیقت زمینگیر کردن قویترین لشگرها و تیپهای رزمی جمهوری اسلامی بود. برای تکمیل شدن رفع موانع، نیروی هوایی عراق روزهای قبل از آغاز عملیات سازمان، به دفعات مناطق تجمع نیرو در اطراف کرند و اسلام آباد را نیز بمباران کرد.38 نیروهای سازمان پس از شروع عملیات در ساعت 4 بعدازظهر از مرزهای بینالمللی عبور کرده وارد خاک جمهوری اسلامی شدند. از آنجا که رژیم عراق تجاوز خود را تا شهرهای قصرشیرین و سرپل ذهاب گسترش داده بود، نیروهای سازمان بدون درگیری و عبور از خط وارد شهرهای قصرشیرین و سرپل ذهاب شده و پس از عبور از کرند به سمت اسلام آباد پیشروی کردند و حدود ساعت 30/9 شب به اسلامآباد رسیدند و شهر را تصرف کردند.
در این شرایط عراق با توپ گردنة پاطاق را میزد. از طرفی هواپیماهای عراقی منطقة شمال گردنه موسوم به «ریجاب» و چند روستای پرجمعیت آن حوالی را بمباران شیمیایی نمود، که عدة زیادی کشته و مصدوم بر جای گذاشت. هواپیماهای عراق اقدام به پخش حجم زیادی اعلامیه بر فراز شهرهای مرزی، از جمله کرند غرب نمودند مبنی بر اینکه عراق در حال انجام عملیات گسترده است و از نیروهای نظامی خواسته شده بود که با در دست داشتن آن اطلاعیه خود را تسلیم نمایند و نیز از مردم منطقه تقاضای ترک منطقه شده بود. در واقع سازمان تا بالای گردنة پاطاق هیچ نیروی بازدارندهای جلو روی خود نداشت و تا زمانی که بلندگوی سازمان در اسلام آباد غرب اعلام ننمود کسی باور نمیکرد که سازمان دست به چنین عملیاتی زده است و همه گمان میکردند نیروهای عراق عاملان این عملیات اند.
منافقین در قالب تیپهای 200 نفره، با تانکهای برزیلی بسیار پیشرفته با 80 آمبولانس و صدها خودروی سبک، دو کامیون اسلحه، آزمایشگاه و بیمارستان های صحرایی و به طور کلی بسیار مجهز وارد ایران شده بودند. آنان در سر راه خود بسیاری از مردم بیدفاع را به شهادت رساندند. در شهر اسلامآباد اوج این فجایع رخ داد. منافقین در بیمارستان اسلام آباد تمام نیروهای پاسدار و بسیجی که در بیمارستان بستری بودند را سربریدند و 13 نفر از بچه های جهاد سازندگی را هم تیرباران و اعدام کردند. منافقین بعد از اسلام آباد راهی کرمانشاه شده بودند که در 30 کیلومتری کرمانشاه در گردنه چارزبر که بعدها به تنگه مرصاد معروف شد با مقاومت رزمندگان مواجه شده و متوقف شدند. شهید صیاد شیرازی آن موقع فرماندهی هوانیروز را به عهده گرفت و با بمباران ماشینهای آنها، موقتاً آنها را متوقف کرد و ستونهای آنها را به آتش کشید. در درگیری تنگه مرصاد منافقین با دادن 1500 کشته زمینگیر شدند و از همان جا تصمیم به فرار گرفتند. مشکلی که رزمندگان با آن مواجه بودند تعقیب منافقین بود. آنان با قرار دادن نیروهای انتحاری در گردنه های مختلف، مقاومت جدی از خود نشان میدادند تا سایر نیروها موفق به فرار به خاک عراق شوند. این جنگ و گریز تا پل ماهی در نزدیکی سرپل ذهاب ادامه یافت ولی منافقین با انفجار پل ماهی مانع ادامه تعقیب شان شدند.
هواپیماهای عراقی هم در این موقع عملاً وارد کار شدند و با بمباران وسیع رزمندگان، تعداد زیادی از نیروهای ما را به شهادت رساندند.
در ساعت 30/11 شب یکی از تیپ های باختران راه را اشتباه رفته همین امر باعث شده بود که ترافیک سنگینی در شهر  اسلام آباد و در خارج شهر به وجود بیاید. همچنین به علت فرار وسیع مردم از شهر ستون سازمان کاملاً متوقف شد. پس از خروج ستون نیروهای سازمان از اسلامآباد پس از یکی دو درگیری کوچک، در ساعت 2 نیمه شب 4/5/67 در منطقة حسن آباد، یکی از تیپهای سازمان گرفتار درگیری سنگینی شد و با اینکه اولین تیپ گردنة حسن آباد را پشت سر می گذارد اما بعد از آن هم درگیر نبرد سنگینی در منطقه میشود. 2
پس از کمک رسانی گردان های متعدد از تیپ های مختلف به نیروهای درگیر، در نزدیکی های صبح مجدداً ستون سازمان به حرکت درآمد اما باز در گردنة چهار زبر، درگیر شد و دنبالة ستون متوقف گردید. بر اثر نبرد سنگین در چهارزبر مرتباً تعداد زخمی ها زیاد شد و تعداد لاشه های کامیونها و کشته ها و... افزایش پیدا کرد و تعدادی از فرماندهان گردان درگیر هم کشته شدند. در این وقت حملة دیگری از سوی سه راهی ملاوی به نیروهای سازمان صورت گرفت. در این میان اسرای حاضر در عملیات غالباً فرار کردند و بینظمی شدیدی بر نیروهای سازمان حاکم شد.
بلافاصله پس از آزادسازی شهر اسلام آباد، یگانهای سپاه پیشروی را به سوی کرند آغاز کردند. قبل از رسیدن نیروهای خودی به این شهر در ساعت سه نیمه شب، 3 فروند هلیکوپتر ترابری در کرند به زمین نشستند و تعدادی از کادرهای منافقین و رهبری سازمان برابر اطلاعات موجود رجوی و همسرش طی مدت اشغال، در شهر کرند به سر میبردند. را از شهر خارج کردند. از ساعت 7 حملات هواپیماها و سپس حملات هوانیروز باختران بر روی ستون سازمان شروع شد. همین امر موجب شد که نفرات، که پیش از آن در ماشینهای خودشان بودند، از ماشینها خارج شده و در اطراف جاده لای شیارها و پناهگاههای طبیعی، کنار جاده، و زیر پل ها سنگر بگیرند و ستون کاملاً متوقف شود. در ضمن، همزمان، در اطراف کارخانة قند درگیری سنگینی درگرفت. در هر سه جبهة درگیری، نیروهای جمهوری اسلامی برفراز ارتفاعات، بر نیروهای سازمان اشراف کامل داشتند و ضمناً با حملات هوایی نیروهای سازمان را به شدت سرکوب کردند. در این میان تعدادی از نیروهای ارتش آزادیبخش ناگزیر از فرار و عقب نشینی شدند. این در حالی بود که تعدادی از بیسیم های آنها از کار افتاده بود و آمبولانسها مرتباً زخمیهای سازمان را به عقب بر میگرداندند. ظهر روز سه شنبه 4/5/67، توسط نیروهای جمهوری اسلامی، جبهة دیگری از پشت پادگان الله اکبر، به قصد قطع ارتباط میان نیروهای ارتش آزادیبخش در اسلام آباد و کرند، باز شد که حملات و سرکوبی نیروهای سازمان تا نیمه های شب ادامه داشت.
صبح روز چهارشنبه 5/5/67 نیروهای جمهوری اسلامی از دو جبهه، از طرف پادگان الله اکبر و از منطقة جنوب اسلام آباد، به سمت اسلام آباد هجوم آوردند و مناطق غربی و جنوبی شهر را کلاّ ً زیر فشار قرار دادند، به طوری که حتی در جنوب شهر پیشروی داشتند. در ساعات آغازین روز چهارشنبه نیروهای ارتش آزادیبخش با امیدواری به پیشروی به سمت باختران، برای گرفتن تنگة چهارزبر به آن منطقه هجوم آوردند که تلاششان ناکام ماند.
جریان حمله به این ترتیب بود که افراد سازمان تا صبح چهارشنبه در لابه لای شیارهای کوهستان به طور مستتر استراحت میکردند، تا اینکه در اولین ساعات بامداد هلیکوپترهای عراقی جهت باز کردن تنگه به کمک ارتش آزادیبخش آمدند و با آمدن آنها دستور تهاجم و حرکت به نیروهای سازمان داده شد. درگیری شدیدی برای گرفتن تنگه آغاز شد و با شکست اولین تهاجمات ارتش آزادیبخش، فرار نیروهای سازمان شروع شد. نیروهای جدید با این تصور که راه باز شده است به سمت جلو در حرکت بودند و در همین حال با نیروهایی روبه رو میشدند که در حال فرار بودند و علت عقب نشینی را هم توضیح نمیدادند. نیروهای تازه وارد نیز با رفتن به صحنة درگیری و حرکت به سمت عقب متوقف شدند.
حملات هوایی مکرر و هجوم هلیکوپتر و کاتیوشا به منطقه، از سوی جمهوری اسلامی، امکان سازماندهی را از آنان گرفت و نیروهای سازمان به تعجیل در ماشینهای انباشته از نفرات، در حالی که بعضی افراد به جاهای مختلف ماشین آویزان بودند عقب نشینی میکردند.
غروب روز چهارشنبه درگیری تنگة چهارزبر با عقب نشینی نیروهای ارتش آزادیبخش به پایان رسید و از شب پنجشنبه عقب نشینی کامل آغاز شد. چهارشنبه شب در ساعت 7 بعدازظهر شدت حملات ارتش جمهوری اسلامی حتی فرصت عقب نشینی را هم از نیروهای سازمان گرفته بود. از صبح روز پنجشنبه 6/5/67 نیروهای در حال فرار آنها، در حوالی اسلام آباد مورد چند حمله مختصر قرار گرفتند. مجروحین یا خود را می کشتند یا امیدوارِ بازگشت نیروهای تازه نفس می ماندند. تعداد زیادی از افراد نیز در کوه و دشت و روستاهای اطراف پراکنده شدند و آخرین خودروهای سازمان با حدّاکثر ظرفیت و در حالی که افرادی به اطراف آن آویزان بودند به داخل خاک عراق بازگشتند.
یکی از فرماندهان سپاه پاسداران در تشریح عملیات میگوید:

11 روز قبل از حمله منافقین به داخل کشور، باخبر شدیم که تغییرات جدیدی در آرایش ناوگانهای مستقر در خلیج فارس و دریای عمان به وجود آمده است. به طور مثال ناو هواپیمابر وینسنس به طرف دهانة تنگه هرمز آمده بود و ناوهای انگلیسی حرکات مشکوکی را انجام میدادند. در همین موقع 53 نفر از نمایندگان کنگرة آمریکا (به نقل از رادیو منافق) طی نامهای از وزارت امورخارجه خواسته بودند که دولت ریگان در جهت تقویت سازمان منافقین به عنوان آلترناتیو آینده حکومت ایران برنامه ریزی بکند. دو روز بعد از این قضایا یعنی 9 روز قبل از حمله آنها و درست بعد از قبول قطعنامه 598 از طرف ایران اسلامی، عراق در دو جبهة غرب و جنوب دست به تحرکات وسیعی زد. در جنوب خود را تا جادة خرمشهر ـ اهواز رساند و به طرف جادة اهواز حرکت کرد و قصد داشت خرمشهر را دور بزند و در غرب از محور ازگله ـ قصر شیرین ـ سر پل ذهاب ـ گیلانغرب ـ سومار ـ نفت شهر و میمک به عمق 30 کیلومتر به داخل کشور تعرض کرد. به لطف خداوند، در جنوب بچه ها با آمادگی که داشتند و همچنین با حضور وسیع و به موقع مردم ضربه مهلکی را به دشمن وارد آوردند و او را تا مرزهای بین المللی عقب راندند. اما درغرب دشمن تجاوزش را گسترش میداد. در این مدت سعی کرد که از محور سومار خودش را به سه راهی استراتژیک اسلام آباد ـ ایلام ـ ایوان غرب و همچنین در منطقه گیلانغرب هم میخواست خودش را به سه راهی دیگری برساند. اما خوشبختانه همانطور که از رادیو شنیدید مردم ایوان دلاورانه مقاومت کرده و تعدادی از تانکهایشان را منهدم کردند و سه دستگاه از آنها را هم به غنیمت گرفتند و تعدادی هم اسیر گرفتند. و دشمن بعثی ناچار شد که 11 کیلومتر از آن سه راهی مهّم عقب نشینی کند. رزمندگان یکی از تیپ ها نیز 11 تانک دشمن را منهدم کردند و دشمن به ناچار عقب نشینی کرد. قرار بود وقتی منافقین به تهران رسیدند، با پخش یک اعلامیه شدیداللحن از کشورهای دیگر درخواست حمایت کنند و آنها نیز منافقین را حمایت نمایند.
عملیات فروغ جاویدان پیامدهای زیادی ـ عمدتاً به زیان سازمان ـ برای سازمان داشته است که، به طور گذرا به آنها اشاره میکنیم. یکی از پیامدهای این عملیات، زیر سؤال رفتن خط استراتژی سازمان، به تبع آن زیرسؤال رفتن رهبری بود. سازمان استراتژی و برنامه های مختلفی را از ابتدای تأسیس و خصوصاً پس از پیروزی انقلاب مورد آزمایش قرار داده بود که با ورود به فاز جدید و تشکیل ارتش آزادیبخش، همة آنها را به نوعی مردود و بیجواب قلمداد کرده بود و تنها راه مبارزه و براندازی نظام را نبرد مسلحانه و جنگ نوین ارتش آزادیبخش دانسته بود. با مطرح کردن این مسئله که «صلح طناب دار رژیم است» و «هیچ گاه رژیم صلح نمیکند»، اقدام به عملیات های جدار مرز و نهایتاً چلچراغ و فروغ نمود و چون در عملیات فروغ جاویدان با شکست مواجه شد و صلح و آتش بس نیز میان ایران و عراق برقرار شد، لذا برای جبران این مسئله، رجوی علت شکست و ناکامی را در خود پرسنل سازمان و بی ایمانی و ضعف آنها عنوان کرده و گفت: «اگر ایراد و مشکلی هست در خود شماست خط مشی ما مشکلی نداشته است.»
این خط در وادار کردن نیروها به اعتراف به خسّت و کم کاری و بی ایمانی و عدم باور به توانایی های خویش که در جلسات عمومی انجام شد، نمود پیدا کرد. به رغم این کار، شکسته شدن رجوی در ذهن تعداد زیادی از نیروها باعث ریزش نیرو گردیده، تعداد کثیری از اعضا و هواداران سازمان جدا شدند. همچنین در این راستا شعار محوری سازمان هم که «صلح و آزادی» بود زیر سؤال رفت. در راستای همین بحث است که رجوی همیشه در سخنرانی هایش پس از عملیات فروغ، تأکید مینماید که «ما زاییدة جنگ نبودیم که با صلح از بین برویم» و دایم بر این موضوع توقف و تأکید خاصی داشت زیرا در ذهن افراد این سؤال مطرح شد که «ما برای تحقق صلح مبارزه میکردیم. اکنون که صلح محقق شده چرا باید مبارزه کرد؟» پس از این نیز رجوی استراتژی «جرقه و جنگ» را دنبال میکرد (جرقه از سازمان، جنگ از دو رژیم ایران و عراق) شکست در استراتژی و شعار محوری و همچنین تحولات منطقه ای همچون جنگ عراق علیه کویت و لشگرکشی نیروهای چندملیتی بر علیه عراق و به تبع آن نزدیکی هرچه بیشتر عراق به ایران و سعی جدّی عراق بر حلّ ریشه ای مشکلات و معضلات موجود بر سر راه تعمیق روابط دو کشور، همة این مسائل موجب ریزش شدید نیرو گردید. بنا به گزارشات موثق حدد 2000 نفر نیروی بریده از سازمان در اروپا حضور دارند که از عملیات فروغ به بعد شروع به انفصال نمودهاند. دیگر پیامد عملیات، محکومیت سازمان و عملیات فروغ از جانب گروههای اپوزیسیون بوده است. عمدة گروههای مخالف جمهوری اسلامی، نظیر حزب دمکرات کردستان، چپیها و سلطنت طلبان، عملیات فروغ را نتیجة توهّمات و خیالپردازی های رجوی دانسته و حتی بعضیها سازمان را عامل ایجاد وحدت در جمهوری اسلامی عنوان کردهاند. پیامد دیگر عملیات فروغ جاویدان تلفات آن عملیات است. سازمان 1304 نفر کشته را خود رسماً تأیید و با عکس و زندگینامه منتشر کرده است. تعداد مجروحین نیز بالغ بر 1500 نفر برآورد شد که 700 نفر آنان معالجة سرپایی و سطحی داشتهاند و 800 نفر بستری و بعضاً جان سپردهاند. بر اساس اعترافات دستگیرشدگان و عکسهایی که از بعضی اجساد شناسایی شده تهیه گردیده است از مجموع 51 نفر هیئت اجرایی سازمان (مرکزیت) حدّاقل 33 نفر از آنها در صحنة عملیات حضور داشتهاند که 16 نفر آنان کشته شدهاند. لذا حجم ضربه به بدنة سازمان 50 تا 60 درصد بوده و به کادر مرکزی سازمان حدود 30 درصد ضربه وارد شده است که این تعداد علاوه بر تعداد مجروحین و از کار افتادگانی است که به عقب انتقال داده شدهاند. رضا پورآگل، مهدی افتخاری و مهدی کتیرایی از جمله کشته شدگان مرکزیت در این عملیات میباشند. تجهیزات منهدم شدة سازمان در مجموع نبردهای عملیات فروغ جاویدان 612 خودرو از انواع مختلف، 72 تانک و زره پوش، 21 توپ 122 میلیمتری و 51 تفنگ 106 میلیمتری که عمدتاً بدون خودرو حمل کننده بودند برآورد گردیده است. آمار غنایم نیز حدود 500 دستگاه انواع خودرو مقادیر زیادی تجهیزات انفرادی و جمعی بوده است. تنها پیامد مثبت این عملیات برای سازمان از بُعد تبلیغاتی بوده است. یکی از محورهای اساسی در مانور تبلیغاتی و ژست تشکیلاتی آنان پیشروی نیروهای سازمان تا حوالی کرمانشاه است و همیشه روی این مطلب مانور تبلیغاتی میدادهاند.
از زمان عملیات فروغ تاکتیکهای سازمان تغییرات فاحش داشته است اما استراتژی سازمان کاملاً حفظ شده است. سازمان معتقد است که در عملیات فروغ چون سازمان فقط به ارتش متکی بوده است عملیات به شکست منجر شده است. در توجیه شکست عملیات، رجوی گفت: تمامی اتکأ ما به ارتش و ایدئولوژیمان بود و روی عنصر سیاسی کار جدی صورت ندادهایم و آن را با قیام کربلا قیاس نمود که امام حسین(ع) نیز تمامی اتکأ را بر دو عنصر شمشیر و ایدئولوژی خود نهاد و از معادلههای سیاسی چشم پوشی کرد!! و همین باعث شکست گردید! از آن پس و با همین توجیه و در پی بنبست نظامی تحمیل شده، خط کار سیاسی در اولویت قرار گرفت ولی هیچگاه دنبالهروی از مشی مسلحانه به عنوان تنها راه مقابله با جمهوری اسلامی ایران، به کناری گذاشته نشد.

پینوشتها:
1ـ بولتن خبرگزاری جمهوری اسلامی، 8/4/1367.
2ـ پایان جنگ...: صص 147 ـ 163.
3ـ همان: صص 175 ـ 180.
4ـ بررسی اطلاعاتی عملیات فروغ...: صص 48 ـ 49.
5ـ همان: ص 184.
6ـ ترجمه از اصل نوار «مروین دایملی» به تاریخ 27 ژوئن 1988/ 6 تیر 1367.
7ـ تعبیر «فروغ جاویدان» در سطح تبلیغات وسیع پیش از این توسط رژیم شاهشاه، محمدرضا پهلوی، 18 در مهرماه سال 1351 در عنوان رپرتاژ تصویری جشنهای سلطنتی 2500 ساله، به کار رفته بود. «فیلم بزرگ رخداد جشنهای تاریخی قرن ما» با نام «فروغ جاویدان» که توسط 32 فیلمبردار تهیه شده بود، در اواخر مهر 51 به طور همزمان، در 30 سینمای تهران و 40 سینمای شهرستانها نمایش داده شد.
8ـ از همین رو تعدادی از کارشناسان سیاسی نظامی، عملیات فروغ را به عملیات «کرگدنوار» تشبیه میکنند. چون کرگدن با گردنی کوتاه و چاق عملاً توان دیدن اطراف را ندارد و صرفاً جلوی خود را دیده و به شاخص روبروی خود امیدوار است.
9ـ مهدی براعی که گویا در جلسه حاضر نبوده است.
10ـ ابراهیم ذاکری.
11ـ مهدی مددی.
12ـ محمود مهدوی.
13ـ حسن نظام الملکی نظام الملکی، حسن، 3.
14ـ مهدی افتخاری.
15ـ فرهاد الفت.
16ـ سازمان به تشکیلات درون زندانها اطلاع داده بود که به زودی نظام جمهوری اسلامی سرنگون خواهد شد. بنابراین، از آمادگی برای پیوستن به سازمان و کمک به آزادسازی شهرها برخوردار باشند. ر.ک: دفتر سیاسی حوزه نمایندگی ولی فقیه در سپاه، بولتن «رویدادها و تحلیل»، ش 46، 29/5/1367: ص 22.
17ـ حسین ابریشمچی
18ـ محمدعلی جابرزاده.
19ـ هواداران مجاهدین که در آن زمان در زندانهای جمهوری اسلامی به سر میبرند به زعم و تحلیل مسعود رجوی به سه گروه تقسیم میشدند:
1ـ خائنین ـ کسانی که همراهی خود با جنبش مجاهدین را یک اشتباه اعتقادی و تاریخی میدانستند و آن را یک حرکت ضدخلقی قلمداد و مترصد جبران بدهی خود به مردم بودند.
2ـ خرده بورژوازها ـ شامل آن دسته از کسانی که بنا به شرایط سخت زندان، خود را نادم و پشیمان جلوه داده تا از حداکثر تسهیلات زندان بهره برده و با عبور محافظهکارانه از پروسه سیاسی و مبارزاتی در پی آیندهسازی برای خود و خانوادههایشان میباشند.
3ـ اسرای مجاهد خلق ـ دسته سوم به آن دسته از افرادی اطلاق میشد که یا علناً بر سر مواضع سازمانی مانده بودند و یا کاملاً تاکتیکی برخورد میکردند تا شرایط موسوم به (وضعیتی غیرقابل پیش بینی) فراهم آید ـ تشکیلات نیمبندی که از طریق این افراد در تعدادی از زندانهای کشور به وجود آمده بود و خبر آن از طریق خانوادههایشان به سازمان در اروپا منتقل گردیده بود، مجاهدین را بر آن داشت که روی این نیروها به عنوان ذخیرهای برای عملیات فروغ حساب ویژهای باز کنند ـ مسعود رجوی باور داشت که رهایی هر یک از آنها در جریان فتح نظامی شهرها میتواند به مثابه اضافه شدن صد نیروی با انگیزه به رزمندگان ارتش آزادیبخش باشد. پس از شکست عملیات فروغ از اسناد به دست آمده و اعترافات عناصر دستگیر شده، مشخص گردید تعدادی از زندانیان منافق، برای همراهی با فاتحین جنگ اعلام آمادگی و حتی شورش کرده بودند، به همین دلیل تجدید محاکمه گردیدند.
20ـ محمدعلی توحیدی.
21ـ «روند حوادث نظامی این باور را در منافقین تقویت کرده بود که نیروهای نظامی ایران بر اثر حملات عراق متلاشی شدهاند و... بر پایه این تصور، از چند ماه قبل، خروج منافقین از داخل کشور برای سازماندهی در بیرون، شتاب بیشتری به خود گرفت، در این مرحله (طی مردادماه و پاییز 1366) نیروهای سازمان به عراق منتقل شدند.». ر.ک: رویدادها و تحلیل»، ش 46، 29/5/1367: ص 22.
22ـ رجوی متأثر از جامعه شناسی قدرت از منظر عراقیها، بر این باور بود که «الحقُ لمن غلب» «حق با کسی است که غلبه دارد». رجوی با حضور طولانی خود در عراق و فاصلهای که با مردم ایران و خواسته های آنها پیدا کرده بود، عموماً تحلیل هایش متناسب با فضای عراق و مردم آن کشور تنطیم شده بود.
23ـ مهدی کتیرایی.
24ـ ثریّا شهری، ناظر تقسیم مهمات و ابزار جنگی.
25ـ محمود عضدانلو مسئول ترابری.
26ـ مسئول امداد.
27ـ حسن جزایری.
28ـ کاظم رجوی
29ـ تمامی سلاحهای به کار گرفته شده از سوی منافقین توسط دولت بعثی تدارک شده بود. ر.ک: «پایان جنگ» سیری در جنگ ایران و عراق، ج 5: ص 185، مرکز مطالعات و تحقیقات جنگ. .
30ـ بررسی اطلاعاتی عملیات فروغ: صص 53 ـ 64، نقل از فروغ بیدروغ.
31ـ همان: صص 37 ـ 38 متخذ از بولتن «مرصاد» متعلق به حفاظت اطلاعات سپاه پاسداران، قرارگاه غرب ـ 1367.
.32ـ همان: ص 41؛ متخذ از اسناد بازجوییهای به دست آمده از اسرا.
33ـ همان: صص 41 ـ 42؛ آمار منتشره از سوی قرارگاه غرب سپاه پاسداران ـ 1367.
34ـ همان: ص 42؛ متخذ از اسناد مذکور در پینوشت 47.
35ـ همان: ص 43.
36ـ همان: صص 43 ـ 44.
37ـ همان: صص 45 ـ 46.
38ـ همان: صص 39ـ 40، متن بازجویی از اسرای عملیات مرصاد ـ 1367.
39ـ همان: صص 47 ـ 48 از متن مصاحبه با یکی از کارشناسان اطلاعاتی ـ عملیاتی منطقه غرب کشور، در سال 1376.
40ـ روزنامه همشهری، تاریخ 4/5/84 به نقل از سردار رضوان مدنی.
41ـ فروغ بیدروغ..: ص 16.
42ـ همان: صص 16 ـ 17.
43ـ پایان جنگ...، ج 5: ص 190.
44ـ همان: ص 17.
45ـ همان: ص 18.
46ـ همان: ص 19.
47ـ همان: ص 20.
48ـ همان: ص 21.
49ـ مجله پیام انقلاب، شماره 220: صص 18 الی 21، شهریور 1367، به نقل از سردار شعبانیشعبانی (سردار)، 3، از فرماندهان سپاه پاسداران انقلاب اسلامی.
50ـ سازمان همواره با فرافکنی و برخوردهای ایدئولوژیک مترصد توجیه عملکرد خود میباشد، پس از شکست در عملیات فروغ، رجوی در یک نشست طولانی در عراق، علت شکست را به نیروها و ضعف ایدئولوژیک آنان معطوف داشت تا سرپوشی بر محاسبات غلط (اطلاعاتی و تحلیلی) خود بگذارد.
رجوی آخرین نطقه پیشروی (تنگه چهارزبر) نیروهایش را بهانه کرد و اعلام داشت: «شما در تنگه چهارزبر گیر نکردید بلکه در تنگة توحید، زمینگیر شدید» و اضافه کرد «ضعف ایدئولوژیک شما باعث گردید تا در تنگه آرزوها و خصلتها و خواسته هایتان درجا بزنید» ـ سپس با یک برنامهریزی قبلی تعدادی از نفرات را صدا زد و از آنان سؤال کرد: «وقتی به تهران میرسیدی چه کاری برایت اولویت داشت؟» و سؤال شونده بیدرنگ پاسخ میداد: «قصد داشتم پیش پدر و مادرم بروم و این پیروزی را به آنها تبریک بگویم»، رجوی خطاب به بقیه نیروهای حاضر، از این روحیه به مثابه ماده شدن خصلتهای بورژوازی یاد نمود و آن را در تضاد با ایدئولوژی مجاهدین خواند و گفت: «خب، معلوم است با این تفکر، بایستی هم در چارزبر گیر میافتادیم، وقتی دیدار با فامیل بهانهای برای رسیدن به هدف میشود، بالتبع از جوهر و تقدس هدف غائی می کاهد.»
51ـ استراتژی جرقه و جنگ: قبول قطعنامه 598 از طرف نظام و شکست عملیات فروغ، استراتژی جنگ مسلحانه سازمان را به بنبست کشاند و یا حداقل این نگرانی را به دنبال داشت که پس از آتش بس میان تهران و بغداد، تکلیف سازمان ـ ارتش آزادیبخش و مشی مسلحانه چه خواهد شد؟
رجوی در یک نشست اختصاصی با اعضا به این مهم پرداخت و با رسم یک مثلث روی تابلو عنوان داشت: «یک ضلع این مثلث صحیح است، یک وجه اش جنگ است و ضلع سوم نه جنگ و نه صلح است. ـ ضلع سوم شرایط فعلی است که ما را قفل کرده و اگر این حالت به سمت صلح برود، بیشک مجاهدین در خاک عراق به پایان خواهند رسید، لذا وظیفه ما این است که زمان را جلو بکشیم...» «جامعه شناسی و روانشناسی طرف عراقی و رژیم، مبیّن آن است که هیچکدام در پی صلح دائم نیستند و قطعاً روزی جنگِ دومی آغاز خواهد شد، وظیفه ما این است که ضلع فعلی این مثلث (نه جنگ و نه صلح) را به سمت ضلع دوم یعنی جنگ دوم سوق دهیم». این استراتژی بعدها تحت نام «جرقه و جنگ» ـ جرقه از مجاهدین، جنگ از آنها ـ معروف شد و همه نیروها روی این استراتژی کوک شدند تا با ایجاد فتنه روابط و مذاکرات دو طرف را مخدوش کنند.
رجوی معتقد بود که استخبارات و مخابرات رژیم عراق زمینه مناسب تری نسبت به سیستم سیاسی و اجتماعی عراق دارند تا او بتواند با تحریک آنان استراتژی خود را جلو ببرد. از همین رو بخش عارفی (رابطه با دو سرویس عراقی) بسیار فعال شد تا دائماً برای پیشبرد سیاست خود، فضاسازی نمایند.
اگرچه عمر ( رژیم صدام )صدّام حسین،  به آنجایی نرسید که خواسته سازمان (جنگ دوم) تحقق یابد ولیکن فضا به اندازهای باز شد که آنها توانستند در راستای عینی کردن مشی مسلحانه خود و ارتقأ روحیه نفرات پاسیو شده، مسیر جنگ شهری را مجدداً باز کنند و با خمپاره و ترور، تاکتیک قدیمی خود را دنبال کنند. .
 نشست عاشورا: پس از مدتی که از عملیات فروغ گذشت، رجوی در نشست عاشورا زمینه لازم را برای انتقال بخشی از سازمان به اروپا و شروع به کار سیاسی را فراهم نمود. در مرتبه قبل که رجوی همراه با کلیه عناصر سازمانی از فرانسه به عراق منتقل شدند، مهدی ابریشمچی عنوان داشته بود که منبعد هر که در اروپا بماند خواهد سوخت و ماندن هیچ نیرویی نه مشروعیت دارد و نه کاری از پیش خواهد برد و اساساً خط قرمز ما روی همین ماندن یا نماندن تعیین شده است.
رجوی در نشست موسوم به عاشورا، با یک مقدمه طولانی از قیام کربلا، نتیجه گرفت که شکست نظامی امام حسین (ع) نه به خاطر بحث نیرویی او بود (72 نفر در مقابل 3000 نفر) بلکه این شکست بدان معطوف میگردد که امام حسین (ع) تمامی انرژی خود را روی شمشیر و ایدئولوژی خود گذاشت و از نقش عنصر خارجی غافل گردید. ما که او را رهبر عقیدتی خودمان میدانیم و معتقدیم که باید از قیام کربلا درس بگیریم، ضمن اعتقاد کامل به شمشیر و ایدئولوژی مجاهدین باید از تجربه مولایمان بهره برده و در پی کسب مشروعیت آلترناتیوی خود در عرصه بینالمللی باشیم... منبعد مجاهدین و ارتش آزادیبخش در عراقِ تحت مسئولیت مسعود رجوی به راهبردی کردن استراتژی جرقه و جنگ مشغول شدند و با مطرح کردن مریم رجوی به عنوان رئیس جمهور برگزیده و انتقال او و بسیاری از نیروهای قدیمی به فرانسه و فعال کردن شورای ملی مقاومت، عملاً مبحث حمایتهای سیاسی جذب نیرو و مالی سازمان را در اروپا و آمریکا سازماندهی نمودند.
منبع : سازمان مجاهدین خلق ، پیدایی تا فرجام ، موسسه مطالعات و پژوهشهای سیاسی ، ج ۳ ص۳۰۳ تا ۳۲۹
 

حضرت مسیح در قرآن کریم

به نام خدا 

«حضرت مسیح در قرآن کریم»

در دین مقدس اسلام، اگرچه حضرت محمد (ص) نسبت به سایر انبیاء ازجایگاه و مقام بالاتری برخوردار می باشد، اما دراین دین تمامی پیامبران الهی، قابل تکریم و احترام هستند؛ چرا که آنان برگزیدگان پروردگار بوده اند و مسلمین موظفند که به جمیع رسولان الهی محبت داشته و آنها را محترم بشمارند.

در کتاب مقدس مسلمانان، قرآن کریم، سرگذشت برخی از پیامبران الهی ذکر گردیده، از آن جمله است؛ سرگذشت زندگی حضرت عیسی (ع) که به طور اجمالی به آن می پردازیم:

"نحوه تولد ایشان"

خداوند پس از بیان وقایع تولد حضرت مریم علیهاالسلام، چگونگی خدمتگزاری او در معبد، به ذکر نحوه مادرشدن وی می پردازد و چنین می فرماید:

- (ای رسول خدا) در این کتاب – قرآن– از مریم یاد کن، آن هنگام که از خانواده اش جدا شد و درناحیه شرقی قرارگرفت. (مریم/16)

او می خواست مکانی خلوت و فارغ از دغدغه پیدا کند که به راز و نیاز با خدای خود بپردازد و چیزی او را از یاد محبوب غافل نکند، به همین دلیل طرف شرقی بیت المقدس را برگزید.

- در این هنگام، ما روح خود را به سوی او فرستادیم و او در شکل انسانی بی عیب و نقص بر مریم ظاهر شد.(مریم/17)

این وضعیت برای مریم بسیار سخت بود. او که همواره پاکدامن زیسته، در دامان پاکان پرورش یافته و درمیان مردم ضرب المثل عفت و تقوا است، با دیدن این صحنه که مرد بیگانه و زیبایی به خلوتگاهش راه یافته دچار ترس و وحشت می شود، لذا:

- صدا زد:من از تو به خدای رحمان پناه می برم، اگر پرهیزگار هستی.(مریم/18)

مریم با گفتن این سخن درانتظار عکس العمل آن مرد ناشناس بود، انتظاری آمیخته با وحشت و نگرانی. پس از لحظاتی او چنین پاسخی را شنید:

- من فرستاده پروردگار توام، من آمده ام تا پسر پاکیزه ای از نظر خلق و خوی و جسم و جان به تو ببخشم.(مریم/19)

حضرت مریم از شنیدن این سخن سخت به لرزه افتاد و در نگرانی عمیقی فرورفت:

- گفت: چگونه ممکن است من صاحب پسری شوم، در حالی که تاکنون انسانی با من تماس نداشته و هرگز زن آلوده ای نبوده ام؟!(مریم/20)

فرستاده خدا با صراحت گفت:

"مطلب همین است که پروردگارت فرموده، این کار بر من سهل و آسان است."

دراین آیات تلویحاً به این مطلب اشاره شده که: ای مریم! خوب از قدرت من آگاهی، تو که میوه های بهشتی را در فصلی که در دنیا شبیه آن وجود نداشت، درکنار محراب عبادت خود دیده ای، تو که آوای فرشتگان را که شهادت به پاکیت می دادند شنیده ای، تو که می دانی جـَدَّت آدم از خاک آفریده شده، پس نباید ازاین امرخدا نیز تعجب بنمایی.

- ما می خواهیم او (پسر) را آیه و اعجازی برای مردم قرار دهیم، می خواهیم او را رحمتی از سوی خود برای بندگان بنماییم. این امری حتمی است و جای گفتگو ندارد. (مریم/21)

- سرانجام(مریم) باردار شد و او را به نقطه دوری برد. (مریم/22)

- درد وضع حمل، او را به کنار تنه درخت خرمائی کشاند (که خشکیده بود)، در این حال گفت: ای کاش پیش از این مرده بودم و به کلی فراموش می شدم. (مریم/23)

-ناگهان از پائین پای خود صدایی شنید که غمگین مباش. پروردگارت زیر پای تو چشمه آب (گوارایی) قرار داده است.(مریم/24)

- و نظری به بالای سرت بیفکن، بنگر چگونه ساقه خشکیده به درخت نخل باروری تبدیل شده که میوه ها، شاخه هایش را زینت بخشیده اند.

- تکانی به این درخت نخل بده تا رطب تازه بر تو فرو ریزد.(مریم/25)

- از این (غذای لذیذ) بخور، و از آن (آب گورا) بنوش، و چشمت را (به این مولود جدید) روشن دار، و هرگاه کسی را دیدی با اشاره بگو:من برای خدای رحمان روزه گرفته ام و امروز با احدی سخن نمی گویم. (این نوزاد خودش از تو دفاع خواهد کرد) (مریم/26)

- سرانجام مریم در حالی که کودکش را در آغوش داشت، از بیابان به سوی اقوامش آمد.(مریم/27)

- هنگامی که آنها کودک را در آغوش او دیدند، دهانشان از تعجب بازماند. آنها که آوازه تقوا و کرامت او را شنیده بودند، سخت نگرانش شده و به شک و تردید افتادند، برخی در قضاوت، عجله کرده و زبان به ملامت و سرزنش او گشوده و گفتند:

- "ای خواهر هارون! نه پدر تو مرد بدی بود و نه مادرت زن بدکاره ای!(مریم/28)

اما چرا مریم را خواهر هارون گفتند؟ چون هارون مرد پاک و صالحی بود و در میان بنی اسرائیل ضرب المثل شده بود، هر کس را می خواستند به پاکی معرفی کنند، می گفتند: او برادر یا خواهر هارون است. در این هنگام، مریم به فرمان خدا سکوت کرد، و"به نوزادش عیسی، اشاره نمود".

"مردم به او گفتند: ما چگونه با کودکی که در گهواره است سخن بگوییم."(مریم/29)

و پس از لحظاتی نوزاد لب به سخن گشود:

- "من بنده خدایم، او به من کتاب (آسمانی) عطا نموده و مرا پیامبر قرار داده است." (مریم/30)

- "(و خداوند) مرا وجودی پربرکت قرار داده در هر کجا که باشم و مرا توصیه به نماز و زکات نموده تا زمانی که زنده ام."(مریم/31)

- مرا نسبت به مادرم، نیکوکار، قدردان و خیرخواه قرار داده و مرا جبار و شقی قرار نداده است. (مریم/32)

و در نهایت حضرت عیسی می فرماید:

- "سلام و درود خدا بر من باد، آن روز که متولد شدم، آن روز که می میرم و آن روز که زنده برانگیخته می شوم."(مریم/33)

معجزات حضرت عیسی

... "و آتـَینا عیسی ابنَ مَریَمَ البـَیـِنات وَ اَیَّدناهُ بـِروُحُ القُدُس ... " (بقره /253)

ما به عیسی بن مریم نشانه های روشن دادیم و او را با روح القدس تأیید کردیم.

بر اساس تاریخ، "نشانه های روشن"، اشاره به معجزاتی مانند: شفای بیماران غیر قابل علاج، احیای مردگان و معارف عالی دینی دارد.

- «وَیـُکـَلِّمُ الناسَ فی المَهدِ وَ کَهلاً وَ مِنَ الصالِحین.» (آل عمران/46)

در این آیه به یکی از معجزات حضرت مسیح علیه السلام اشاره می شود که:"او با مردم در گهواره آنگونه سخن گفت که در کهولت سخن می گوید و او از صالحان است."

- "و (خداوند) او را رسول و فرستاده ای به سوی بنی اسرائیل قرار می دهد. (و حضرت عیسی می گوید)من از گل چیزی به شکل پرنده می سازم، سپس در آن می دمم که به فرمان خدا پرنده ای می گردد. من کور مادرزاد و مبتلا به بیماری برص (پیسی) را بهبودی می بخشم. من مردگان را به فرمان خدا زنده می کنم و شما را از آنچه می خورید و در خانه ها ذخیره می کنید، خبر می دهم."(آل عمران/49)

در آیه 110مائده، خداوند به معجزات حضرت عیسی که درآیه (49/ آل عمران) ذکر شده، اشاره می نماید وچنین می گوید که این معجزات به اذن خدا صورت گرفته، وتو به اذن من مرده را زنده نمودی، کور مادرزاد را شفا دادی، بیماری برص را بهبود بخشیدی.

حواریون چه کسانی هستند؟

در قرآن مجید پنج بار از حواریون حضرت مسیح علیه السلام یاد شده، که دو مرتبه آن در سوره صف است. این تعبیر اشاره به دوازده نفر از یاران خاص حضرت مسیح است، که نام آنها در انجیل های کنونی (انجیل متی و لوقا – باب6) ذکر شده، این واژه از ماده"حور" به معنی شستن و سفید کردن است، و چون آنها قلبی پاک و روحی با صفا داشتند و در شستشوی روح و جان خود و دیگران تلاش و کوشش می کردند، این واژه بر آنها اطلاق شده است.

در بعضی از روایات آمده که حضرت عیسی (ع) هر یک از آنها را به عنوان نماینده خود به یکی از مناطق مختلف جهان فرستاد، آنها افرادی مخلص، ایثارگر، مجاهد و مبارز بودند و شدیدا به حضرت عیسی (ع) عشق می ورزیدند

خانم ها نخوانند

 

خانم ها نخوانند

نوشته­ی زیر در مورد زنان ایرانی مصداق /دارد/ندارد.

زنها هم درست به اندازه مردها دروغ میگویند.فقط به اندازه آنها دستشان رو نمیشود.

زن شری است مورد نیاز

شیطان هم مرد مبارزه با زن نیست

چیزی که زنها نمیتوانند ما مرد ها را از آن محروم کنند،این است که ما زود تر میمیریم.

موسیقی و زن دو چیز است که من هرگز حاضر نخواهم بود زمام امورم را در دستانشان بگذارم.

کسی که خوشی زیر دلش زده است بگذار برود زن بگیرد

انتخاب زن و هندوانه مشکل است

من چیز زیادی راحع به عشق نمیدانم چون همیشه متاهل بوده­ام

زن خشمگین دریای بیکرانه است.

بهشت انجاست که زن نیست و جهنم خانه مرد دو زنه.

زنان میتوانند بر همه چیز اثر بگذارند،زیرا آنان بر کسانی که بر همه چیز حکومت دارند حکومت میکنند.

خنده زن زیبا گریه کیف آقا

زن اسلحه ای بجز زبان ندارد

عشق زن چون آتش با دود شروع میشود و با خاکستر تمام میشود

همه تراژدی ها به مرگ می انجامد و همه کمدی ها به ازدواج.

زناشویی یعنی :زندگی در جبهه نبرد نه در سریری از گل سرخ

فکر زن و باد زمستانی اغلب متغیرند.

((برگرفته از کتاب "خانمها نخوانند"نوشته مهدی کاکولی.انتشارات شادیاخ))

تذکر:من خودم با هیچیک از مطالب فوق موافق نیستم چرا که به این از از شعور رسیده­ام که میدانم زن و مرد بودن ملاک نیست ،ملاک انسان بودن است.

ارادتمند :سینا آزادی