مسئولیت

سیاسی اجتماعی ادبی

مسئولیت

سیاسی اجتماعی ادبی

محبت

به نام خودش که خوب میداند همه چیز به نام اوست.

دیر زمانی­ست روی آن شاخه­ی گیلاس حیات

دو کبوتر،

کلبه­ی چوبی­شان را،

زیر آن سیاره­های سرخ،ساخته­اند.

شب­هنگامان

در خامُشی ِ

پر ز سکوت این حیات،

دیرگاهی­ست که من میبینم ،

عشق­بازی­شان،بوسه­هاشان

و نسیم محبت که وزیدن میگیرد لای گل های حیات، آن هنگامان،

و روئیدن گل­های جدید

که معلول محبت هستند،

آری همه را         میبینم         میبینند              ولیک،....

سال­هاست من از پنجره­ی آهنی اتاقِ زیر شیروانی،

محبت را درس میگیرم

و به آسانی خوردن یک لیوان آب

نمره­ی بیست میگیرم.

بیشتر آدمیان شهر من

نمیدانم چرا  در درس محبت  همه صفر میگیرند؟

و چرا همه ادعای محبت میکنند؟

و چرا هرچه محبت میکنم،

کسی نیست  بیاید بنشیند به برم و به پاسخ محبتهایم

سلامی خشک و خالی بکند

نگاهی بی­ریا  ،  بی­تکلف

از روی محبت بکند.

مردمان شهر من گویی خساست میکنند

روی جریان محبت    دائما   سد میزنند

تا  مبادا  در سایه سار  این  فرهنگ  غلط

ناکسی، محتسبی  پیدا  شود

 انگشت    اتهام   بی عفتی

­سویشان  دراز  کند .

شعر از :سینا آزادی

 

نظرات 1 + ارسال نظر
Amin Davoodi جمعه 23 اردیبهشت‌ماه سال 1390 ساعت 00:02

سلامت را نمی خواهند پاسخ گفت، سرها در گریبان است...

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد